تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه

InShot_۲۰۲۳۰۷۲۹_۲۲۴۰۱۰۱۵۷.jpg


رمان در حال تایپ دلدار بانو
رمان در حال تایپ دلدار بانو را در ژانر عاشقانه، تراژدی، معمایی و تاریخی در انجمن رمان نویسی تک رمان بخوانید. در ادامه به بررسی نويسنده و خلاصه رمان دلدار بانو پرداخته شده است.

 رمان دلدار بانو | آیلی فام کاربر انجمن تک رمان

عنوان رمان: دلدار بانو
نویسنده: آیلی فام
ژانر: عاشقانه، تراژدی، معمایی، تاریخی

خلاصه:
هامین پادشاهی جوان، بی‌تجربه و تازه به سلطنت رسیده است.
اَوینار دختری رعیت و فقیری که از خانواده سلطنتی تنفر عجیبی دارد!
همه چیز خوب است تا هامین با اوینار اشنا شده و بنا به دلایلی هویتش را از اوینار پنهان می‌کند.
و اتفاقات عجیبی که در حکومت می‌افتد و همه از چشم پادشاه می‌بینند، در حالی که او روحش هم از این ماجراها خبر ندارد…!
در داستانی که تمام شخصیت‌هایش گرگی در لباس چوپان هستند باید به چه کسی اعتماد کرد؟!

برشی از رمان در حال تایپ دلدار بانو:
از زبان هامین:
کلافه بر موهایم چنگ زدم و اطرافم را از نظر گذراندم، تحمل این قدرت و قصر را نداشته و نداره‌ام. گویی دیوارهای این قصر قصد خفگی‌ام را داشته‌اند! صدایم را بلند کردم:
– کاوه… کاوه.
چشمانم را با خشم برهم فشار دادم. کجاست پس این بی‌عقل؟
بلندتر فریاد زدم:
– کاوه!
دوان‌دوان آمد و تعظیم کرد.
– جانم آقا؟
عصبی نگاهش کردم.
– کجا هستی؟ مدت زیادیست صدایت می‌کنم!
شرمنده نگاهم کرد.
– شرمنده‌ام سلطانم، اسیر خاتون‌های جدید بودم.
اخمی از ندانستن بر پیشانی‌ام حاکم شد.
– مگر احمد نیست؟!
سرش را بالا انداخت.
– خیر سرورم عیالش تازه فارغ شده بود رفته مرخصی.
اخمم شدت گرفت.
– کارهای احمد را رها کن، یک دست لباس مبدل برایم آماده کن. باید به بازار برویم!
با حیرت نگاهم کرد.
– با این وضعتون سرورم؟!
با چشمانی قرمز که ناشی از سردرد و خشمم بود و به شدت ترسناک بود نگاهش کردم و غریدم:
– نظرت را نپرسیدم!
سرش را با وحشت تکان داد.
– چشم.
پیشانی‌ام را با انگشت اشاره و شستم ماساژ دادم.
– مرخصی.
رمان در حال تایپ دلدار بانو
دستانم را از پشت درهم قفل کردم و به سمت پنجره سرتاسری قصر رفتم. از بالا به رژه سربازان چشم دوختم، از این قدرت بیزار بودم؛ از این عمارت سیاه، از ارباب بودن… حتی از دستور دادن! شاید هزاران نفر حسرت این تاج و تخت را داشته باشند، فقط من نسبت به این قدرت نفرت داشتم و گمانم به این خاطر بود که از بچگی در گوشم خوانده شده بود که باید شاه باشم! باید دستور بدهم. گمانم به این خاطر بود که این قدرت اجبار مادرم بود! ملکه زیور وارد می‌شوند. با شنیدن صدای سرباز که ورود مادر را خبر می‌داد به سمت در بازگشتم و با دیدن مادر سری به نشانه احترام تکان دادم. نزدم آمد، پیشانی‌ام را ب*و*سید و لبخند زد.
– زنده و سربلند باشی عزیز تاج دارم.
لبخند مصنوعی بر لبانم جا خوش کرد و خیره به مادر در دل با خود زمزمه کردم، هه عزیز تاج دارم! دلم می‌خواست ببینم اگر این تاج ‌وجود نداشت آنوقت هم برایش عزیز بودم یا خیر؟! مجدد به سمت پنجره سرتاسری قصر بازگشتم و به هیاهوی خاتون‌ها و سربازهای داخل حیاط سرسبز همچون جنگل قصر خیره شدم.

رمان در حال تایپ دلدار بانو


پیشنهاد ما به شما:

مصاحبه با مدیر ارشد تک رمان گلبرگ عزیز

مسابقه داستان کوتاه ویژه محرم

رمان در حال تایپ در حصار ابلیس


  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
هامین پادشاهی جوان، بی‌تجربه و تازه به سلطنت رسیده است.
اَوینار دختری رعیت و فقیری که از خانواده سلطنتی تنفر عجیبی دارد!
همه چیز خوب است تا هامین با اوینار اشنا شده و بنا به دلایلی هویتش را از اوینار پنهان می‌کند.
و اتفاقات عجیبی که در حکومت می‌افتد و همه از چشم پادشاه می‌بینند، در حالی که او روحش هم از این ماجراها خبر ندارد...!
در داستانی که تمام شخصیت‌هایش گرگی در لباس چوپان هستند باید به چه کسی اعتماد کرد؟!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان دلدار بانو
  • ژانر
    عاشقانه، تراژدی، معمایی، تاریخی
  • نویسنده
    آیلی فام کاربر انجمن تک رمان
  • منبع تایپ
    انجمن تک رمان
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
کامنت ها
  • آیلی
    8 مرداد 1402 | 16:00

    ????????❤❤

ورود کاربران

  • کیمیااین رمان ماله خیلی وقت پیشه???? اولین قلمم یبار ویرایشش زدم اما از دستم رفت خلاص...
  • Zahrajafarianسلام به شماره 09195199153 در ایتا یا تلگرام پیام بدید...
  • سونیاسلام من ثبت نام کردم اما نمیدونم چطوری رمانم رو براتون ارسال کنم اگه امکانش هست...
  • Zahrajafarianسلام ایمیل بدید taakroman233@gmail.com...
  • Zahrajafarianلینک مشکل نداره اگر باز نمیشه براتون ایمیل بدید بفرستم taakroman233@gmail.com...
  • Zahrajafarianسلام در حال ترجمه هست...
  • Zahrajafarianسلام لینک مشکل نداره روی این لینک بزنید http://dltaakroman.ir/%D8%B1%D9%85%D8%A7...
  • پریترخدا جلد آخرم بزارید خسته شدم هر روز چک میکنم...
  • helenسلام من نمیتونم رمان و دانلود کنم چرا؟...
  • helenسلام ببخشید من نمیتونم رمان و دانلود کنم چرا؟...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 453 نوشته
  • 7 محصول
  • 879 کامنت
  • 11 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.