تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه
دانلود دلنوشته محکوم به سکوت

خلاصه کتاب: به راستی که چرا من به حکمی محکوم شده‌ام که قاضی ندارد؟ چرا می‌خواهند بی‌گناهی را پای چوبه‌دار ببرند؟ مگر بی‌گناهی هم جرم است؟ فریاد می‌زنم. فریاد می‌زنم و امید کمک دارم؛ امّا آخ که نمی‌دانم چرا همیشه سکوت بر فریاد پیروز است. چگونه بگویم من نمی‌خواهم در برابر ناحق‌هایی که به ظاهر حق‌اند، سکوت کنم؛ امّا افسوس که من محکوم به این سکوت شده‌ام...

  • نام کتاب: دلنوشته محکوم به سکوت
  • ژانر: تراژدی
  • نویسنده: فلورا
  • صفحات: 13
دانلود دلنوشته تیهاء

خلاصه کتاب:
همان سیزده طرد شده
ام،
که در پس
ماهیت نحسی؛
خودش را نهان کرد
ه
و باانتظار، گردش زمین را حساب می
کند.

  • نام کتاب: تیهاء
  • ژانر: تراژدی، اجتماعی
  • نویسنده: مهاجر.
  • صفحات: 8
دانلود دلنوشته چند دقیقه تا مرگ

خلاصه کتاب: در این لحظه‌های آخرم، به یاد لحظه‌های ناب زندگی افتادم. یاد روزهای پر از خاطره، لحظه‌های شیرین کودکی، لحظات شاد و شیرین و پر از خنده‌های بچه‌گانه. یاد روزهایی که به سختی باهم بودیم. روزهای شیرین کودکی و روزهای شیرین و رویایی زندگی. یاد روزهایی که باهم شوخی می‌کردیم و بازی می‌کردیم و در کنار هم زندگی می‌کردیم.​

  • نام کتاب: دلنوشته چند دقیقه تا مرگ
  • ژانر: اجتماعی، تراژدی
  • نویسنده: علی خسروشاهی
  • صفحات: 12
دانلود داستان کوتاه دل آزار

خلاصه کتاب: مردی شریک جریانی می‌شود که نباید!با نجاتِ دختری از دل سیاهی در شبی تاریک، او را اسیر دستانی می‌کند که تا قبل از آن برایش ناشناس بودند. از همان ابتدا می‌توانست تقدیرش را پیش‌بینی کند؛ آن‌قدر خود را بدبخت می‌دید که چیزی به نام رویِ خوشِ زندگی را نمی‌شناخت! اما خداوند کسانی را در راهش قرار می‌دهد که…

  • نام کتاب: داستان کوتاه دل آزار
  • ژانر: اجتمایی، تراژدی
  • نویسنده: پوررضا آبی بیگلو
  • صفحات: 58
دانلود داستان کوتاه توبه فریب

خلاصه کتاب:

مردی که در چند عمر نخستینش شرارت‌های بسیار می‌کرد، اکنون چاقو غلاف کرده و دیگر پِی جنگ و ستیز نمی‌رود. توبه کرده بود از آنچه که خدا حرامش دانسته، پرهیز کند. از آنانی که برایش نیست دوستی کند و نظری به کسی نداشته باشد! صفا و صمیمیتش را نوش رفقای بامرامش می‌کرد و گویی از این تغییر بسیار خوشحال بود. تغییری که در شخصیت و صفاتش ایجاد شده بود، بر زندگی همیشه پر هیجانش هم اثری بزرگ گذاشت، زندگی سعادتمندش از همان زمان شروع شد، از وقتی که کسی وارد ذهنش و از آن خارج نشد.

  • نام کتاب: داستان کوتاه توبه فریب
  • ژانر: تراژدی، عاشقانه
  • نویسنده: پوررضا آبی بیگلو
دانلود دلنوشته ساعت عاشقی

خلاصه کتاب: این روزها قِید پتوپیچ خوابیدن مقابلِ شومینه یا بخاری را زده‌ام؛ گرمم نمی‌کند! قیدِ چای دارچین با نبات، حتی قیدِ نقاشی و بامیه را... این روزها از هر آن‌چه که تا چندی پیش، دیوانه‌وار دوست‌شان داشتم گذشته‌ام. دلم را زده‌اند و منشا این دل‌زدگی به تو می‌رسد! بلند خندیدن را ترک کرده‌ام، لاک زدن را ترک کرده‌ام، دیگر بوی خاکِ باران خورده و صدای رعد آرامم نمی‌کند. همه‌شان را از سرم در کرده‌ام. این روزها با خود قهر کرده‌ام. قیدِ نازک‌نارنجی بودن را زده و عادتِ کرانچی خوردن را ترک کرده‌ام. من این روزها حتی خودم را هم ترک‌ کرده‌ام! من... من همه‌چیز و همه‌کس را ترک کرده‌ام و دلم تو را می‌خواهد! می‌خواهم به دیار تو سفر کنم. به جایی حوالیِ بندهای میانیِ انگشتانت؛ یا شاید حتی به جایی حوالیِ گر*دن تا چانه‌ات! من خود را تَرد کرده‌ام. من... من دلم تو را می‌خواهد و من جز تو؛ تمام جهانم را ترک کرده‌ام!

  • نام کتاب: ساعت عاشقی
  • ژانر: عاشقانه، تراژدی
  • نویسنده: صبا نصیری
  • صفحات: 13
دانلود رمان در امتداد پگاه

خلاصه کتاب: با تو هم‌قدم می‌شوم. با تو می‌گذرم از پل‌هایی که بر تاریکی بنا شده‌اند. تو با من همراه شوی، جهان در دستانم چیره می‌شود. تو مرا باور کن! باور کن تا دگر لبخندهایم دروغین نباشد. مرا قانع کن که تمامی این صحنه‌ها، توهم من است. تو به من بگی دیوانه‌ام می‌پذیرم. فقط حرفی بزن! سکوتت بر دلم چنگ می‌اندازد.

  • نام کتاب: در امتداد پگاه
  • ژانر: معمایی، جنایی/ عاشقانه، تراژدی
  • نویسنده: کیانا سبزی
  • صفحات: 82
دانلود دلنوشته فراموشی

خلاصه کتاب: هنگام طلوع خورشید و آغاز فروغ، چشمانم به ساعت دیواری دوخته می‌شوند. زیر ل*ب با خود تا عدد سه می‌شمارم. سه ثانیه از کرورها ثانیه‌ای که به زیستن مشغول هستم گذشته؛ اما ل*ب‌های من به خنده مهمان نشده است. همچنان چهره‌ای عبوس، چشمان گود افتاده و ماهیچه‌های دهانی که به سمت پایین خم شده است؛ مهمان صورتم است‌. آه! ده ثانیه شد و من خبر ندارم که پس از این ده ثانیه، زیستنم پنج قرن ادامه می‌یابد یا پنج ثانیه. خبر دارم که ثانیه‌ای دیگر جزء‌ وقایع زندگی‌ام محسوب می‌شود؟ ثانیه‌ها به‌سرعت برق و باد می‌گذرند و مانند گردبادی مرا گیج می‌کنند؛ اما همچنان صورتم، میزبان چهره‌ای عبوس است. پس از سالیان سال به پایین خم کردن آن ماهیچه‌ها دیگر به سمت بالا نمی‌آیند. خبر ندارم تکان خوردن عقربه‌های بعدی ساعت دیواری را در تیله‌‌ی چشمانم نظاره‌گر هستم یا ثانیه‌ای دیگر وجود ندارد؛ اما بازهم دچار احساس زیبایی به نام.‌.. یاد نمی‌آید؛ فراموشش کرده‌ام. چه می‌نامیدم‌اش؟ لبخند؟! واژه‌ای غریب است؛ واژه‌ای که علی‌رغم گذر طوفانی ثانیه‌ها هنوز با آن آشنا نشده‌ است‌. نگاهی به دیوارهای ترک‌خورده می‌اندازم. به تار عنکبوت‌ها، در نیمه‌باز زنگ‌زده و پالتویی که سال‌‌هاست روی چوب لباسی آویزان شده و خاک گرفته است. فراموش کرده‌ام! این‌ها چه زمانی پدید آمده‌اند؟ این‌جا کجاست؟ از چه زمانی روی این صندلی چوبی نشسته‌‌ام؟ حافظه‌ی خود را از دست داده‌ام. فراموش کرده‌ام. فراموش کرده‌ام در چه زمان و مکانی زندگی می‌کنم. فراموش کرده‌ام. چه کسی هستم. فراموش کرده‌ام چگونه با لبخند به صورت عبوس‌ خود زینت دهم. فراموش کرده‌ام خودم را دوست داشته باشم‌. ذهنم بی‌وقفه در حال به یاد آوردن وقایع است. در بیشه‌ی فراموشی گم گشته‌ام.

  • نام کتاب: فراموشی
  • ژانر: تراژدی
  • نویسنده: Catbird
  • صفحات: 13
دانلود دلنوشته شرم کنید!

خلاصه کتاب: تمامی‌تان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نموده‌اید. نقاب شرم را بر روی پوسته‌ی بی‌حیایی کشیده‌اید و نمی‌خواهید بفهمید با این یاوه‌گویی‌ها به جایی نمی‌رسید. اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعه‌ی بسی ویران.

  • نام کتاب: شرم کنید!
  • ژانر: تراژدی_اجتماعی
  • نویسنده: ستاره لطفی
  • صفحات: 19
دانلود دلنوشته شانه‌های خیابان

خلاصه کتاب: دانلود دلنوشته شانه‌های خیابانبیش از پیش به جانم فشار می‌آید وقتی که می‌دانم هست؛ اما دست‌های من خالی است. در این شب تیره و تار، دل نیز گرفتار، جان شده غرقِ درد، جسم شده گرفتارِ مرگ، تنها شانه‌ی خیابان است که می‌کشد بار گران مرا به دوش، تنها شب‌های مسکوت است که می‌کند درد مرا خاموش. دستی به سویم دراز شد؛ اما وقتی آن را گرفتم، خرد شد، فرسوده‌ شد، محو شد...

  • نام کتاب: شانه های خیابان
  • ژانر: تراژدی
  • نویسنده: ستاره لطفی، مهتا عزیزی
  • صفحات: 18
ورود کاربران

  • دنیاعشق بی حد و مرز...
  • فاطی✨موفق باشی همیشه ...🌺🌺💋💋😍...
  • فاطی ✨خیلی قشنگ بود ، ایشالا تورو اون بالا بالا ها ببینم 💋💋♥️♥️😍😍😍...
  • Kexol12موفق باشی✨️...
  • Kexol12خیلی قشنگههههه...
  • Zahrajafarianدرست شد؟...
  • آینازسلام وقت بخیر چرا نمیتونم دانلود کنم هرکاری میکنم نمیشه هر جا میرم اگه دانلود شد...
  • زهرامثلا چند درصد ؟؟...
  • Mچطور میشه دانلود کرد؟ لینک که کار نمیکنه!...
  • Zahrajafarianسلام بله...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 520 نوشته
  • 11 محصول
  • 932 کامنت
  • 10 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.