Warning: Invalid argument supplied for foreach() in /home/taakroma/public_html/wp-content/plugins/litespeed-cache/src/cdn.cls.php on line 84
Warning: implode(): Invalid arguments passed in /home/taakroma/public_html/wp-content/plugins/litespeed-cache/src/cdn.cls.php on line 94
داستان کوتاه در حال تایپ ماه کوچک تو - تک رمان
انجمن رمان نویسی تک رمان محلی برای بارگذاری رمان، داستان کوتاه و دلنوشته است که داستان کوتاه در حال تایپ ماه کوچک تو را می توانید در آن مطالعه کنید. در ادامه با نويسنده و ژانر این داستان کوتاه علمی تخیلی زیبا آشنا خواهیم شد.
نام داستان: ماه کوچک تو نویسنده: ملینامدیا ژانر: علمی_تخیلی خلاصه: لیلی دختر بچه ای که دوست داره به ماه بره و از اونجا زمین رو نگاه کنه ولی خیلی اتفاقی با وسیله عجیبی که پدربزرگش اختراع کرده میره ماه اما اونجا… برشی از داستان کوتاه در حال تایپ ماه کوچک تو مثل همیشه لباس زردم رو پوشیدم و به سمت حیاط دویدم. با شادی بسیاری خطاب به اقا جون که روی تخت چوبی وسط حیاط نشسته بود گفتم: – آخ جون، آقا جون ماه و نگاه! بازم مثل همیشه خوشگل و نورانیه. اقا جون با شنیدن صدای من سرش رو بالا گرفت، به ماه چشم دوخت و با مهربونی گفت: – اره عزیزم خیلی قشنگه مثل تو ماهه دیگه. از حرفش خیلی خوشحال شدم، اون بهترین اقا جون دنیا بود، با شادی در حالی که از پله های ایوان پایین می رفتم گفتم: – آقا جون من میتونم برم ماه؟ اقا جون مثل همیشه خندید و با زیرکی گفت: – ای دختر شیطون؛ نه فعلا نمیشه. منظورش از فعلا چی بود؟ شاکی صدام رو لوس کردم و گفتم: – اما آقا جون میخوام ببینمش! اقا جون کلافه از لوس بازی من، سرش رو به چپ و راست تکون داد و با لحنی جالب گفت: – ای وای بابا جان چقدر لجبازی شما، دخترکم من و شما که نمیتونیم بریم ماه! من که تازه به تخت رسیده بودم، نگاهی به انعکاس ماه که توی اب حوض افتاده بود انداختم و پرسیدم: – چرا نمیشه؟ اقا جون که حواسش هنوز به ماه بود، اینطوری جواب داد: – چون ما فضانورد نیستیم، بعد رفتن به ماه که آسون نیست. اما من مصمم بودم، می خواستم واقعا به سمت ماه برم! شاید بشه حتما که نباید فضانورد بود! پس مصمم و خیره به انعکاس ماه گفتم: – نمیخوام! خب فضانورد بشیم… بعد بریم ماه. اقا جون اما یکهو ناامیدانه زمزمه کرد: – خب من که دیگه نمیتونم اما تو سعی کن وقتی بزرگ شدی فضانورد بشی، هان بابا جان؟ ناراحت نگاه از حوض گرفتم و به اقا جون دادم. دم پایی هم رو بیرون اوردم و روی تخت نشستم. اهسته گفتم: – ولی من دوست دارم با شما بیام. اقا جون اما لبخند گرمی زد و گفت: – عزیزکم من ماه رو در آینده میبینم! داستان کوتاه ماه کوچک تو را به قلم ملینا مدیا و در ژانر علمی_ تخیلی در تک رمان به صورت آنلاین بخوانید.
انجمن رمان نویسی تک رمان محلی برای بارگذاری رمان، داستان کوتاه و دلنوشته است که داستان کوتاه در حال تایپ ماه کوچک تو را می توانید در آن مطالعه کنید. در ادامه با نويسنده و ژانر این داستان کوتاه علمی تخیلی زیبا آشنا خواهیم شد.
مشخصات کتاب
نام کتاب
داستان کوتاه ماه کوچک تو
ژانر
علمی_ تخیلی
نویسنده
ملینامدیا کاربر انجمن تک رمان
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.