خلاصه کتاب: داستان کوتاه در حال تایپ برف های روزگار در ژانر عاشقانه و اجتماعی و درام در انجمن رمان نویسی تک رمان در حال تایپ است. برای مطالعه این داستان کوتاه جذاب و دلنشین کلیک کنید.

خلاصه کتاب:

انجمن رمان نویسی تک رمان محلی برای بارگذاری رمان، داستان کوتاه و دلنوشته است که داستان کوتاه در حال تایپ ماه کوچک تو را می توانید در آن مطالعه کنید. در ادامه با نويسنده و ژانر این داستان کوتاه علمی تخیلی زیبا آشنا خواهیم شد.

خلاصه کتاب:

مسابقه داستان کوتاه ویژه محرم در انجمن رمان نویسی تک رمان در حال برگزاری است. برای مطالعه شرایط و نحوه شرکت در مسابقه با ما همراه باشید.

خلاصه کتاب: گاهی اوقات اتفاقات جالبی را برای نوشتن داستان در نظر داریم، اما در نهایت داستانی که می نویسم جذاب نبوده و مخاطب های زیادی نخواهد داشت. اما سوال این جاست که در هنگام داستان نویسی چطور داستان خوب بنویسم و مخاطب را جذب کنم؟

خلاصه کتاب: در معرفی داستان کوتاه زیوش دیرینه به بررسی نویسنده و ژانر آن پرداخته شده و بخشی از داستان نیز مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده داستان کوتاه زیوش دیرینه آوا اسدی است و ژانر آن علمی تخیلی می باشد.

خلاصه کتاب: به درخواست مخاطبان انجمن رمان نویسی بخش داستانک تک رمان افتتاح شد. بخش داستانک به نوشته ها و داستان های خیلی کوتاه اختصاص دارد و قوانین آن به شرح زیر می باشد.

خلاصه کتاب:

دانلود داستان کوتاه برای کسانی که زمان زیادی برای مطالعه کتاب ندارند بسیار انتخاب خوبی است. دانلود داستان کوتاه و مطالعه آفلاین آن هیجان مطالعه را دوچندان کرده که در حال حاضر امکان دانلود داستان کوتاه در ژانرهای مختلف از سایت تک رمان وجود دارد.

خلاصه کتاب: تمرکز کرد، به برترین خاطرات تمام عمرش نگاهی انداخت. قدرت و نیروی‌های مختلف را در ذره‌ذره خونش حس می‌کرد! حال، آماده بود تا با هرکسی مبارزه کند! حتی گر دشمن یکی از عزیزانش باشد!سخن نویسنده: همه‌ی شخصیت‌های اصلی داستان، واقعی هستند.

خلاصه کتاب: مردی شریک جریانی می‌شود که نباید!با نجاتِ دختری از دل سیاهی در شبی تاریک، او را اسیر دستانی می‌کند که تا قبل از آن برایش ناشناس بودند. از همان ابتدا می‌توانست تقدیرش را پیش‌بینی کند؛ آن‌قدر خود را بدبخت می‌دید که چیزی به نام رویِ خوشِ زندگی را نمی‌شناخت! اما خداوند کسانی را در راهش قرار می‌دهد که…

خلاصه کتاب:

مردی که در چند عمر نخستینش شرارت‌های بسیار می‌کرد، اکنون چاقو غلاف کرده و دیگر پِی جنگ و ستیز نمی‌رود. توبه کرده بود از آنچه که خدا حرامش دانسته، پرهیز کند. از آنانی که برایش نیست دوستی کند و نظری به کسی نداشته باشد! صفا و صمیمیتش را نوش رفقای بامرامش می‌کرد و گویی از این تغییر بسیار خوشحال بود. تغییری که در شخصیت و صفاتش ایجاد شده بود، بر زندگی همیشه پر هیجانش هم اثری بزرگ گذاشت، زندگی سعادتمندش از همان زمان شروع شد، از وقتی که کسی وارد ذهنش و از آن خارج نشد.