خلاصه کتاب:

مصاحبه با سونیا جلالت دلنویس تک رمان

خلاصه کتاب:

خنده فقط شنیدنی نیست، حالت صورت یار، هنگام خنده‌ی از ته دل، از صدای خنده‌اش شیرین‌تر است!

خلاصه کتاب:

مصاحبه با کوثر حمیدزاده نویسنده تک رمان

نویسنده رمان مسخ لطیف

خلاصه کتاب:

مسابقه پانتومیم با ایموجی ویژه تک رمان

برای اعلام آمادگی تو این مسابقه جذاب عضو انجمن تک رمان شید:

forums.taakroman.ir

خلاصه کتاب:

خلاصه: لیلی دختر بچه‌ای که دوست داره به ماه بره و از اون‌جا زمین رو نگاه کنه؛ ولی خیلی اتفاقی با وسیله‌ی عجیبی که پدربزرگش اختراع کرده به ماه میره؛ اما اونجا... .

خلاصه کتاب: آفتاب کم کم داشت بالا میومد و سمت راست روستا رو روشن می‌کرد و سایه اون روی طرف دیگه‌ی روستای چیمن می‌نداخت، ژیوان صبح زود از خونه بیرون اومد و با لبخند به خورشید خیره شد.

خلاصه کتاب:

نمی‌دانم چه رازی‌ است میان ماندن و نماندن؛ آدم‌ها دیده‌ام که در خاکستر عشق‌سوزانشان، دست و پا می‌زنند و به دنبال امیدی، عشقی، محبتی یا حتی توجه اندکی از او دریابند. فقط من می‌دانم همیشه نمی‌توان به رابطه‌ای فرصت داد. که چه شود؟! بیشتر آسیب بینم؟ نه! من این‌گونه نیستم. خود را وقف در اشتباه ماندن‌ها نمی‌کنم.​

خلاصه کتاب: سیه چشمت فراق عشق استبه من عشق را آموختمرا از یاد بردیتو را که نه، همه را بردم از یاد

خلاصه کتاب: شاید برای شما هم این اتفاق پیش اومده باشه که دنبال عکسی بگردین و نتونین پیداش کنین. شما می‌تونید توی این تاپیک عکسی رو که می‌خواید با جزئیات نوشته و ارسال کنید تا اگر کسی عکسی مشابه چیزی که شما می‌خواید داشت، توی این تاپیک ارسال کنه

خلاصه کتاب: من عاشق پروازشان هستم. گاهی بی‌صدا و آرام است. حس آزادی‌شان را دوست دارم.تشبیه‌شان به قاصدک‌ها را دوست دارم‌.همان مقدار با آرامش و ستودنی بالا می‌روند! اما غم چشم‌هایشان عجیب دل را می‌زند. حسرت و دلهره‌شان عذاب می‌دهد؛ اما دگر راهی نیست!