تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه

دانلود داستان کوتاه شآه بآبآ

دانلود داستان کوتاه شآه بآبآ این داستان کوتاه در خصوص خاطراتی هست، که من از کودکی تا به این سن،از پدر بزرگم که چند ماه پیش عمرش رو داد به شما نوشتم.
پیرمردی که از داشتن و فهم و شعور زبان زد همه بود.
البته نوه‌اش که من باشم خیلی سعی می‌کردم، مثل اون باشم اما نمی‌شد.

پس بشنو از وی.

دانلود رمان

داستان کوتاه: شاه بابا
خالق اثر: نَوِه بویوک بابا کاربر انجمن تک رمان
ویراستار: queen lovely و مریم مرشدزاده
سبک اثر: طنز
لحن گفتار: اول شخص
بافت اثر: غیر ادبی

یادم میاد وقتی من و داداشم بچه بودیم، پدر بزرگم الان دوست نداشته باشه خیلی دوستمون داشت.

از کارهایی که می‌کردیم تعریف می‌کرد.

دانلود رمان

همیشه پشتمون بود و هیچ‌وقت از گل نازک‌تر چیزی بهمون نمی‌گفت.
خیلی آروم بود و بزرگ خاندان بودنش به ابهت زیادش اضافه می‌کرد.
اما این آرومی و از گل نازک‌تر نگفتن، توی یک روز، تبدیل به از گل نازک‌تر گفتن و ناآرومی شد!
من و داداشم جلوی تلویزیون رنگی کوچولویی که داشت جومونگ رو نشون می‌داد، نشسته بودیم و همین‌طور که فیلم نگاه می‌کردیم از توی قابلمه بزرگی که توش برنج بود و ما اون رو به دو قسمت تقسیم کرده بودیم، با هم برنج می‌خوردیم.
این تقسیم غذا چیزی بود که باید بهش پا قرص می‌کردیم.
یعنی باید باید بهش عمل می‌کردیم!
من مواظب بودم تا داداشم از خط وسط، با قاشقش این‌طرف نیاد و داداشمم همین کار رو می‌کرد!
اگه یک دونه برنج هم به سمت من می‌اومد، جزوی از میراث غذاییم به حساب می‌اومد و قابل برگشت نبود.
من عاشق جومونگ بودم و وقتی نگاهش می‌کردم، فقط با چشمام نگاه نمی‌کردم!
پای گوش و دهن و دماغ و گردو و… هم وسط بود.
اصلا حواسم به غذام و داداشم، که درحال قاچاق برنج از زمین من به زمین خودش بود نبود.
وقتی تموم شد، سر برگردوندم که بقیه غذام رو بخورم، دیدم نیست!
از یقه داداشم گرفتم و پنج، شیش تا چک زدم تو صورتش.
هر چند ازم بزرگ بود؛ اما قدرت من ازش بیشتر بود.
شروع کرد به گریه کردن.
حاج بابام روی تشک کنار بخاری نشسته بود و نگاه‌مون می‌کرد.
بعد از این‌که داداشم گریه کرد، رفت دراز کشید و پتو رو هم روی خودش کشید.
رمان های پیشنهادی:

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    شآه بآبآ
  • ژانر
    طنز
  • نویسنده
    پوررضا کاربر تک رمان
  • ویراستار
    queen lovely و مریم مرشدزاده
  • طراح کاور
    تحت تعقیب
  • منبع تایپ
    www.taakroman.ir
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • 1561 روز پيش
  • فاطمه تاجیکی
  • 90 بازدید
  • 1 کامنت
درباره فاطمه تاجیکی
فاطمه تاجیکی هستم موسس سابق سایت و انجمن تک رمان؛ نویسنده، منتقد، طراح، مدرس نویسندگی...
کامنت ها
  • علی
    17 تیر 1400 | 14:52

    من خودم پدربزرگ هامو ندیدم هیچ کدومشون رو
    برام جالب بود چقد رابطه پدربزرگ نوه میتونه با مزه باشه
    خدا بیامرزتش
    قشنگ بود ممنون

ورود کاربران

  • Zahrajafarianلینک انجمن https://forums.taakroman.ir/...
  • Zahrajafarianجلد سوم منتشر نشده...
  • مینوچطور میتونم به صورت آنلاین دنبال کنم...
  • مینوچطور میتونم عضویت پیدا کنم و اینکه کجا میتونم جلد سوم آنلاین رو بخونم...
  • مینوچطور میتونم عضویت پیدا کنم و اینکه کجا میتونم جلد سوم آنلاین رو بخونم...
  • ثریامن این رمان رو خوندم عالیهههه من خیلی دوسش داشتم و با تک تک کارکترا مخصوصا افسان...
  • nazninzahraچقدر باهاش گریه کردمممممم چرا انقدر غم‌انگیزززز اخه؟!...
  • کیمیااین رمان ماله خیلی وقت پیشه???? اولین قلمم یبار ویرایشش زدم اما از دستم رفت خلاص...
  • Zahrajafarianسلام به شماره 09195199153 در ایتا یا تلگرام پیام بدید...
  • سونیاسلام من ثبت نام کردم اما نمیدونم چطوری رمانم رو براتون ارسال کنم اگه امکانش هست...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 453 نوشته
  • 8 محصول
  • 885 کامنت
  • 11 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.