خلاصه رمان: عشقی نافرجام در گذشته و تخم کینه هایی که به دنبال آن در قلب رشد کرد و میوه آن نفرت شد. نفرتی که منجر به انتقامی دشخوار شد و آینده بسیاری از بیگناهان را رقم زد، سرگذشت آن نفرتو مبادرت به انتقام به ققنوسی نحس ختم شد، ققنوسی که کینه را پررنگ تر کرد و آینده بسیاری را در آتش خود سوزاند. آیندگانی که به دنبال انتقام آمدند اما انهدام از آنشان شد. به راستی که تقدیر همه چیز است.
معرفی رمان در حال تایپ ققنوس نحس
بخشی از رمان:
*مِلودی*
پشت میز ناهار خوری نشسته بودم و با چنگالم بازی میکردم دیگه واقعا کلافه شده بودم. نمیدونم چرا این سیروس خان افتخار نمیده تشریفش و بیاره، هوف! نگاهی به هاتف کردم دیدم داره با گوشیش ور میره پوف کلافه ای کشیدم و چشم دوختم به پله ها که دیدم سیروس و اون زن ص*ی*غهای چشم آبیش دارن میان پایین.
بلاخره تشریف آورد خان سالارِ خرفت، با اون زن بچهسالش ؛ چه لباس افتضاحی هم پوشیده دختره! فقط نیم متر پارچه کشیده دور خودش والا اگه راهی بود با همون نیم متر پارچه دارِش میزدم این دخترو، بسکه ازش بدم میاد. سیروس و دریا اومدن سمت میز، من و هاتف به نشونهی احترام به سیروس پاشدیم؛ صندلی دریا رو عقب کشید و دریا نشست پشت میز و بعد هم خودش نشست!
همینکه سیروس و دریا پشت میز نشستن ما هم نشستیم خاتون که گوشه ای ایستاده بود اومد و بشقاب سیروس رو برداشت و براش گوشت کباب شدهی مار و سبزیجات کشید و در آخر لیوان نوشیدنیش رو پر کرد و گذاشت کنارش.
بعد از اینکه خاتون ، برای من و هاتف و دریا ، پلو و مرغ کشید گوشه ای ایستاد، سیروس که شروع به خوردن کرد ما هم شروع کردیم! گوشت مار رو تکه کرد و گذاشت دهانش و با ولع شروع به خوردنش کرد، هر کس بود با دیدن این صح*نه قطعاً حالش بد میشد اما من به بدتر از این هم عادت کرده بودم! این که فقط گوشتِ مار بود. یه قاشق غذا گذاشتم دهانم و ناخواسته چشمم به بادیگاردی افتاد که با تعجب به بشقاب سیروس چشم دوخته بود.
فکر کنم بادیگاردِ تازه وارد بود آخه همهی کارکنان اینجا با همه چی آشنایی داشتن اما این یکی با دیدن غذا خوردن سیروس مخش داشت اِرور میداد! فکر کنم تا حالا از نزدیک ندیده بود کسی گوشت مار بخوره، همینطور که داشتم نگاهش میکردم هاتف پاش رو زد به پام ، نگاهی بهش انداختم که اشاره کرد به غذام. منم که فهمیدم منظورش چیه بی توجه به اون بادیگارد مشغول خوردن شدم!
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
بهترین رمان دنیاست . بهتون پیشنهاد می کنم حتما این رمان رو بخونید . اصلا پشیمون نمی شید.