تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه

دانلود رمان شلیکی غریبانه ویژه تک رمان

 


دانلود رمان شلیکی غریبانه

قسمتی از رمان:


مقدمه:من و تو دو رنگ پاییزیم در چشم برگ ها… یکی زرد و یکی سبز!
عشق به سراغمان می‌آید… برگ‌های پاییزی گرفتار باد به پای تو می‌افتن!
و حالا نوبت توسط… لگد کردن یا همسفری با دستانت! کدام انتخاب توست؟!
منه محتاج خودت را طمع شلیک بچشان… بگذار برایت بمیرم غریبه‌ی آشنا!
شما دعوت هستین به یه چالش احساسی…
یه راه پر تلاطم…
یه پایان تلخ و شیرین…
شما دعوتین به ” شلیکی غریبانه “
داستان یه عشق پاک و پر دردسره… پایانش هم تلخه هم شیرین… بستگی به نگاهتون داره.

——

تو حیاط، لبه‌ی حوض ﺑﺰﺭﮒ ﺧﻮﻧﻪ مادربزرگم نشستم ﻭ از هرچیزی که به نظرم جذابه عکس می‌گیرم. ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ عکاسی‌ام، ﺍﻭﻧﻘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﻌﺪ ۲ﺳﺎﻝ ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺩﻭﺭﺑﯿﻦ ﺧﻮﺏ ﺣﺮﻓﻪ‌ﺍﯼ ﻋﮑﺎﺳﯽ ﺧﺮﯾﺪﻡ.
ﺑﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺳﻤﺖ ﻧﮕﺎﻩ می‌کنم. مادربزرگم ﺑﺎ ﯾﻪ ﺳﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﭼﺎﯼ ﻭ کلوچه ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﺯ ﭘﻠﻪ ﻫﺎ پایین میاد.
ای‌جان مهربون منه! ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺳﺮﺍﻏﺶ می‌رم ﻭ ﺳﯿﻨﯽ ﺭﻭ ﺍﺯﺵ می‌گیرم ﺗﺎ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭﻩ.
” ﭘﯿﺮ ﺷﯽ ﺍﻟﻬﯽ” ﺑﻬﻢ می‌گه ﻭ باهم ﺭﻭی ﺗﺨﺖ می‌شینیم. ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺷﻘﺸﻢ! ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ. ﯾﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ، ﻧﺎﺯ ﻭ ﯾﻪ ﻗﻠﺐ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺣﺮﻑ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ داره… ﮐﻮﭼﯿﮏ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﻓﺎﻣﯿﻞ، ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺁﺷﻨﺎ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻥ، ﺷﻌﺎﺭ ﻫﻤﯿﺸﻪ‌ﺍﺵ ﺍﯾﻨﻪ ” ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﯾﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ نمی‌مونه. ﺍﻟﻬﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻣﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ ﺍﮔﻪ ﯾﺎﺩﻣﻮﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﯾﻪ ﻓﺎﺗﺤﻪ‌ﺍﯼ، ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﻭ ﯾﺎ ﻧﻪ ﺍﺻﻼ ﯾﻪ ﺧﺪﺍ‌بیامرزِ ﺧﺸﮏ ﻭ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﮕﻦ” ﺧﻼﺻﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ عالمه.
از دار دنیا سه ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﻭ پنج ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻩ. ﻣﻨﻢ ﻧﻮﻩ‌ﯼ ﺩﺧﺘﺮﯾﺶ می‌شم.. ده‌ﺳﺎﻟﯽ ﻫﺴﺖ که بابابزرگم ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ و تنها زندگی می‌کنه.
ﻋﺼﺮﻭﻧﻪ‌ﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ‌ﻫﺎ ﺭﻭ می‌شورم ﻭ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺭﻭ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﯽ، ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ می‌کنم ﻭ به ﺳﻤﺖ ﺧﻮﻧﻪ می‌رم. سر راهم باید به ﻟﻮﺍﺯﻡ ﺗﺤﺮﯾﺮﯼ هم برم.
ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﻋﻼﯾﻖ ﻣﻦ ﻧﻘﺎﺷﯿﻪ. ﺍﻻﻧﻢ می‌خوام ﺭﻧﮓ ﺑﺨﺮﻡ تا ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﻣﻨﻈﺮﻩ‌ای ﮐﻪ به تازگی کشیدم و ﻧﺼﻔﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ رو ﺗﻤﻮﻣﺶ ﮐﻨﻢ.. ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺟﺸﻨﻮﺍﺭﻩ‌ﺳﺖ، معمولا نقاشی هام رو به غرفه‌ﯼ ﺧﺎﻟﻢ تو جشنواره می‌برم تا ﺑﺮﺍﻡ بفروشه.
وقتی به خونه رسیدم، سریع به اتاقم رفتم تا دوش بگیرم، تابستونه و هوا گرم. از حموم که بیرون میام، موهای قهوه‌ای تیره رنگم رو شونه می‌کنم و می‌بافمش، روشون سشوار می‌گیرم. همیشه وقتی این کار رو می‌کنم حالت موهام موج دار می‌شه.
همین که از اتاقم بیرون اومدم، زنگ خونه رو زدن. مامان تو آشپزخونه‌ست برای اینکه نیاد بیرون و نره درو باز کنه، بلند می‌گم:
-من باز می‌کنم مامان.
جلوی آیفون می‌رم، بابامه! درو باز می‌کنم و به آشپزخونه می‌رم تا به مامان کمک کنم، میز رو بچینیم.
مشغول خوردن هستیم که مامانم می‌گه:
-امروز زن داییت زنگ زد.
به مامان با کنجکاوی نگاه می‌کنم و می‌گم:
-خب؟
-برای دو شب دیگه دعوت شدیم،تولد هستیه.
-اوهوم باشه ( به بابا نگاه می‌کنم) راستی امسال من برای تولدم یه چیز خاص می‌خواما.
بابا یه لبخند کوچیک می‌زنه و می‌گه:
-باز چه خوابی برای جیب من دیدی؟
با خنده می‌گم:
-حالا بعدا مهرداد می‌گه چه خوابی.
-هم‌دستم که داری.
می‌خندم و برمی‌گردم سمت مامان و می‌گم:
-راستی مهرداد کو؟
-زنگ زدم بهش گفت مشتری داره دیرتر میاد.
سرم رو تکون دادم و به غذا خوردنم ادامه دادم.

…..


دانلود رمان


دانلود رمان شلیکی غریبانه


پیشنهاد ما برای شما:


رمان های کامل شده تک رمان:

دانلود رمان تقدیر خونین

دانلود رمان زیرنویس نگاه تو ۱

دانلود رمان زیرنویس نگاه تو ۲

دانلود رمان کوتاه سینستزیا


</p

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دو برادر دو قلو عاشق محیا می‌شن. محیا پیشنهاد ازدواج یکی از اون‌ها رو قبول می‌کنه و سعی می‌کنه که اون هم عاشقش بشه؛ اما با این انتخاب پای محیا به ماجرایی باز می‌شه که هیچ وقت انتظارش رو نداره. ماجرایی که باعث می‌شه روابطش با خانواده‌ش به هم بریزه و جونش به خطر بیفته!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    شلیکی غریبانه
  • ژانر
    اجتماعی، طنز، جنایی_پلیسی
  • نویسنده
    م.محمدی
  • ویراستار
    م.محمدی
  • طراح کاور
    KatRinA
  • صفحات
    257
  • منبع تایپ
    تک رمان
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
کامنت ها
  • طــلایـــه
    2 اسفند 1400 | 19:58

    قلمت سبز نویسنده عزیز💚

  • Kiyan مدیر سایت
    29 بهمن 1400 | 02:25

    بسیار عالی.خسته نباشی نویسنده عزیز

ورود کاربران

  • Zahrajafarianسلام بله...
  • Zahrajafarianروی لینک دانلود نگه دارید بزنید باز کردن در برگه جدید...
  • ایماناَه اَه پر از غلط املایی اعصابم خورد شد 🤬🤬🤬...
  • ℋ𝒶._.𝒸ℋگـر یـوسـف قـلـ♡ـب زلـیـخـا بـشـکـسـت تـا اَبـد پـاے زلـیـخـا بـنـشـسـت ؛ گـَرچـ...
  • ساراسلام. لینک خرابه...
  • HADISEHسلام یه سوالی داشتم... من دارم رمان مینویسم و میخوام انتشارش بدم ... شما اینجا ر...
  • Parastooواقعا از تمام زحماتتون ممنونم انگار ک ی تیکه از قلبم کنده شده بود ولی الان سر جا...
  • Zahrajafarianدر انجمن رمان نویسی تک رمان عضو شید...
  • Zahrajafarianبه شماره 09195199153 در تلگرام پیام بدید یا ایتا...
  • مریمmaryamdastfal82@gmail.com...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 496 نوشته
  • 11 محصول
  • 924 کامنت
  • 11 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.