جلوی آینه ایستاده بودم و شال مشکیم رو سرم میکردم. چقدر از این رنگ متنفر بودم. همهی زندگیم به سیاهی این شال گذشته بود. هیچوقت، کاری از دستم برنیومده بود و زندگی به اجبار من رو تا اینجا کشونده بود. باصدای نگار به خودم اومدم.
– مامان آماده شدی؟
دستپاچه گفتم:
– دارم میام عزیزم.
دانلود داستان کوتاه کژی
نگار، در آستانهی بیستسالگی بود؛ دختری باچشمهای عسلی، موی خرمایی، قدی بلند ولاغر اندام. سوار تاکسی شدیم. توی راه به غلامرضا فکر میکردم. امروز چهلروز میشد، که غلامرضا مرده بود. من و نگار بعد چندسال تو این چهلروز طعم آرامش رو چشیده بودیم. غلامرضا شوهر مستبدی برای من و بابای بداخلاقی برای نگار بود. هیچوقت از دستش راضی نبودیم. همهی زندگیش دنبال خوشگذرونیش بود. همهی وقتش رو آدمای مثل خودش پر کرده بودن. خوشیش بیرون بود و جنگ و دعواش توی خونه.
من مطیع غلامرضا بودم؛ ولی نگار یه دختر کمسن و سال بود و مدام با غلامرضا بگومگو داشتند. نگار همیشه به من میگفت، چجوری زن بابای من شدی، چطور زندگیت رو به پای بابای من گذاشتی؟ کاش هیچوقت به دنیا نمیاومدم تا مجبور نباشی با بابام زندگی رو ادامه بدی. منم میگفتم، تموم دلخوشی من تو این زندگی فقط تویی، بقیه چیزا برام مهم نیست.
نگار گفت:
– مامان حواست کجاست؟رسیدیم، باید پیاده بشیم.
گفتم:
– ببخشید عزیزم تو فکر غلامرضا بودم.
نگار گفت:
– بیخیال مامان دیگه تموم شد، اون کابوس تموم شد.
به سمت قبر غلامرضا رفتیم، فاتحهای خوندیم.
گفتم:
– دخترم غلامرضا رو ببخش، من هم حلالش کردم.
نگار گفت:
– درسته هیچوقت نذاشت آب خوش از گلومون پایین بره؛ ولی نمیخوام روحش تو عذاب باشه.
گفتم:
– تو یکی یدونهی خودمی، مهربون خودمی، میدونم قلبت چقدر بزرگه!
هر دو از ته دل خندیدیم. تصمیم گرفتم دیگه به زندگی با غلامرضا فکر نکنم. دلم میخواست اندازهی همهی اونسالها با نگارم خوش باشم. دلم میخواست از اول شروع کنم.
برای چاپ کتاب و دریافت مشاوره در ایتا و تلگرام 09195199153 در ارتباط باشید یا ایمیل بزنید taakroman233@gmail.com
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
عالی بود.