خلاصه کتاب: در دام زندگیِ تاریک و غمگینم هستم. هیاهوی روزمرگی، من را در بیابانی از خستگی و تنهایی گرفتار کرده است. قدم‌هایی که می‌گذارم، سنگین بوده و هر روز، با دستمالی پر از اشک‌ها به روحم جنگل‌هایی از درد می‌بندم.

خلاصه کتاب: من هیچ وقت با این دل و با این دست خالی برای همیشه زندگی نخواهم کرداگر همه من را در آ*غ*و*ش بگیرند و بهم لبخند بزنند از زندگیم چیزی نخواهم فهمید .من محزونم !

خلاصه کتاب: قلب‌ها عاشق می‌شوندبه وقت عاشقی دل‌ها به‌هم نزدیک‌تر می‌شوند!به وقت عاشقی قلب‌ها به‌هم نزدیک می‌شوند!به وقت عاشقی همه‌چیز برای من و تو زیباتر می‌شوند!به وقت عاشقی حتی نفس کشیدن هم برایم بسیار ل*ذت بخش‌تر می‌شود.

خلاصه کتاب: دلنوشته دنیا به قلم علی خسروشاهی نوشته شده و در تالار ادبیات انجمن تک رمان قابل مطالعه است. ژانر دلنوشته دنیا تراژدی می باشد که در ادامه بخش هایی از آن را خواهیم خواند.

خلاصه کتاب: علی خسروشاهی مدیر تالار ادبیات انجمن تک رمان است که دلنوشته های زیادی را در انجمن به اشتراک گذاشته و منتشر کرده است. در ادامه با آثار علی خسروشاهی آشنا شده و لینک آن ها را در دسترس قرار داده ایم.

خلاصه کتاب:

امروز قراره یک مصاحبه با علی خسروشاهی نویسنده نشریه تک رمان داشته باشیم. امیدوارم که این مصاحبه مورد توجهتون قرار بگیره و دوستش داشته باشید...

خلاصه کتاب: زیر آسمان شهر قدم میزدم؛باران میبارید.همه عاشقان دست در دست هم بودند زیر چترو من خیس از اشک بودم در زیر باراندلم میخواست در همین نزدیکی یک نفر را پیدا کنم که مرا از تنهایی بیرون آوردو با من قدم بزند!

خلاصه کتاب: شب بود. کنار عکس‌ها نشسته بودم. به عکس‌ها نگاه می‌کردم و به یاد لبخندهای تو که با وجود سختی‌ها، همیشه لبخند بر ل*ب داشتی، اشک می‌ریختم. تو آن کسی بودی که در تمام روزهای سخت من، به من گفتی که دوستت دارم. تو آن کسی بودی که من با تمام وجود خواستم به‌خاطر عشق، در کنارش باشم. تو آن کسی بودی که برای لحظه‌هایی که حتی فکرش را نمی‌کردم به تو فکر کنم، به تو فکر کردم. تو آن کسی بودی که من با تمام وجود، در کنار تو نشستم. تو آن کسی بودی که به‌خاطر تو، تمام خستگی‌هایم را به جان خریدم.

خلاصه کتاب: در این لحظه‌های آخرم، به یاد لحظه‌های ناب زندگی افتادم. یاد روزهای پر از خاطره، لحظه‌های شیرین کودکی، لحظات شاد و شیرین و پر از خنده‌های بچه‌گانه. یاد روزهایی که به سختی باهم بودیم. روزهای شیرین کودکی و روزهای شیرین و رویایی زندگی. یاد روزهایی که باهم شوخی می‌کردیم و بازی می‌کردیم و در کنار هم زندگی می‌کردیم.​