خلاصه کتاب:
در این لحظههای آخرم،
به یاد لحظههای ناب زندگی افتادم.
یاد روزهای پر از خاطره، لحظههای شیرین کودکی، لحظات شاد و شیرین و پر از خندههای بچهگانه.
یاد روزهایی که به سختی باهم بودیم. روزهای شیرین کودکی و روزهای شیرین و رویایی زندگی.
یاد روزهایی که باهم شوخی میکردیم و بازی میکردیم و در کنار هم زندگی میکردیم.
خلاصه کتاب:
از زمانی که تسا با داستین ملاقات کرد، اولین باره که زندگی روال آرومی پیدا کرده.
جادوگر شیطانی، لوسیانا، به طرز باشکوهی به جهنم فرستاده شد.
سنت ایلبه به علت ورود بیاجازه و مخفیانه انسانها به حریم شخصی گرگینهها، تعطیل شد.
و مردم بالاخره به این حقیقت که فراطبیعیها هم تو این دنیا وجود دارن، عادت کردن.
بنظر میرسه که الان بهترین زمان برای یه ماهعسل رویاییه!
بعد از سر زدن به خونهی داستین تو منطقه پِروانس (در فرانسه)، گشت و گذار تو پاریس و شرکت تو مراسم ماه کامل مردیت و دوناوان تو ایرلند؛ تسا و داستین راهی منطقهی ساحلی کارائیب شدن. (در آمریکا)
فانتزیهای عاشقانهای که قراره تو کارائیب رقم بخوره، میتونه این سفر رو تبدیل به یه ماهعسل فوقالعاده کنه. مثل قدم زدنهای طولانی تو ساحل، پیادهروی دونفره تو غروب آفتاب و... هر رمانتیکبازی که بتونی تصور کنی!
همهچیز انقدر خوبه که تسا میخواد از خوشحالی بال در بیاره.
البته یه مشکل کوچیک وجود داره و اونم اینه که تصاویر ذهنی تسا از کار افتادن.
تسا امیدواره آروم بودن ذهنش، به این معنی نباشه که قراره اتفافی رخ بده. میخواد فکر کنه آرامش مطلقی که داره بخاطر اینه که همهچیز روبهراهه.
اما تسا کسی نیست که بتونه همچین تصوری کنه!
وقتی تسا به طرز جادویی مورد حمله قرار میگیره و تقریبا تا مرگ پیش میره؛ میدونه که دیگه نمیتونه این نشونهها رو نادیده بگیره.
اتفاق بزرگی تو راهه...!
با وجود اینکه تسا اصلا دوست نداره به ماهعسل شش هفتهایش پایان بده؛ اما متاسفانه وقتشه که به تگزاس برگردن.
هر کسی که با تسا در افتاده و براش مشکل ایجاد کرده، باید حسابی هوشیار باشه! چون اگه جنگیدن با جادوگرها و گرگینههای سرکش، یه چیز به تسا یاد داده باشه، اینه که چطور یه آلفا باشه!
خلاصه کتاب:مردی شریک جریانی میشود که نباید!با نجاتِ دختری از دل سیاهی در شبی تاریک، او را اسیر دستانی میکند که تا قبل از آن برایش ناشناس بودند. از همان ابتدا میتوانست تقدیرش را پیشبینی کند؛ آنقدر خود را بدبخت میدید که چیزی به نام رویِ خوشِ زندگی را نمیشناخت! اما خداوند کسانی را در راهش قرار میدهد که…
مردی که در چند عمر نخستینش شرارتهای بسیار میکرد، اکنون چاقو غلاف کرده و دیگر پِی جنگ و ستیز نمیرود. توبه کرده بود از آنچه که خدا حرامش دانسته، پرهیز کند.
از آنانی که برایش نیست دوستی کند و نظری به کسی نداشته باشد! صفا و صمیمیتش را نوش رفقای بامرامش میکرد و گویی از این تغییر بسیار خوشحال بود.
تغییری که در شخصیت و صفاتش ایجاد شده بود، بر زندگی همیشه پر هیجانش هم اثری بزرگ گذاشت، زندگی سعادتمندش از همان زمان شروع شد، از وقتی که کسی وارد ذهنش و از آن خارج نشد.
خلاصه کتاب:همهچیز در یک لحظهی کوتاه اتفاق افتاد و بعد از آن، تمام دنیایم تیره تار و شد.
خانهی گرم و راحتم به جهنمی خوفناک بدل شد.
و بو*س*ههای یار...
امان از عشقی که برایم حکم شکنجه را دارد!
در آخرین طبقهی جهنم، من و پادشاهم در کنار هم با درد رنج و شاید نگرانی...
اما میدانید؟ این درد را دوست دارم!
این شکنجه را با جان و دل میپذیرم!
من او را با تمام وجود میپرستم!
میدانید؟ اگر راستش را بخواهید، من عاشق شیطانم!
چقدر نیاز دارم
به شش قرص شیشهای و یک لیوان آب سرد،
به یک هفتهی کامل، به خوابی سنگین فرو رفتن.
بلند شوم و تو خوب باشی.
دنیا ما را دوست بدارد؛
مردم، هم را دوست بدارند!
دیگر صدای رادیو هیچ خبر بدی را فریاد نکند.
باید هیچکس از فقرِ نان و فقر فکریِ اندیشه، گرسنه نمانده باشد!
میخواهم هیچ قتل و کشتاری توی دنیا وجود نداشته باشد.
آدمها مهربانی بیاموزند!
هیچکس به روح کسی ت*ج*اوز نکند!
هیچکس مرزهای وطن و کالبد دیگری را درهم نشکند!
دیگر هیچکس نخواهد مُرد.
هیچکس درد نمیکشد،
بچهها جیغ نمیزنند، گریه نمیکنند.
نیاز دارم بخوابم؛ بلند شوم و با دستانم صورتِ نرم تو را
در پرواز زیبای شاپرکها دربرگیرم.
ببینم که حال تو واقعاً خوب شده است جانم!
صلح، فرمانِ دوستی میدهد.
آرامش، جای خورشید طلوع میکند.
خب؟ فقط یک هفته خواهم خوابید؛
بلند میشوم و همهچیز قشنگ شده. اصلاً ولش کن!
فقط پا شوم و همه خوب باشند، همهچیز سر جایش؛ قشنگ بودنِ زندگی و لبخند آفتاب پیشکش!
میشود، مگر نه؟
دانلود رمان به یادت بیاور (ویژه تک رمان)
خلاصه:
این رمان زندگی چندین و چند شخص و حکایت میکنه که نمی تونیم بگیم فرعیان یا اصلی. به دلیل طولانی بودن رمان به دو جلد تقسیم شده..جلد اول به یادت بیاور در مورد دختری به نام مهتاس! مهتایی که هویت داره ولی هویت یک آدم مرده رو یدک میکشه ! نمی دونه کیه!؟ خانواده اش کیان؟! تو سردرگمیه تا اینکه سرنوشت کسی و جلوش قرار میده...کسی که در گذشته اون و میشناخته حالا اون فرد میخواد کمکش کنه و هویتش رو بهش برگردونه...اصلا این فرد چیکاره ی مهتاس؟ قصدش چیه؟با من همراه شین ...
دانلود دلنوشته کوچه عاشقی پلاک تو ویژه سایت تک رمان مقدمه:
سالها بود که ناآرام بودم
در به درِ ذرهای آرامش.
هیچ کس آدرسی از آرامش نداشت!
تا اینکه تو را دیدم و بالاخره آرامش را در قلبم یافتم.
قلبم آرام گرفت.
آدرس آرامش را از قلبم که پرسیدم،
جوابم داد:
کوچهی عاشقی، پلاک تو!
دانلود مجموعه اشعار قلب خاموش ویژه سایت تک رمان
مقدمه:
اگر باران ببارد؛
اگر دریا بخواهد ؛
اگر ساحل نشیند؛
اگر دنیا نمیرد ؛
اگر عاشق نَگِریَد ؛
اگر سوسن بروید ؛
به تو خواهم که گویم،
به جز تو کس ندارم.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.