داستان از این قراره که مریسا، دختری شیطون و بازیگوش با دوستاش وارد شرکت سارته میشه. دوتا دوست خل و چل هم داره که خیلی با هم رفیقن. از اونور هم نویان و داداشاش، با داداشای مریسا با هم دوست هستند، و میخوان دخترا رو آزار ب*دن. ولی ماهان و ماکان که نمیدونن مریسا همون آبجی کوچولوشونه و وقتی میفهمن که مریسا تو دردسر میافتد.
تو دلم هرهرهر بهشون خندیدم، ولی در چهره با اخم نگاهشون کردم تا حساب کار دستشون بیاد. دیدم نازلی از خنده سرخ شده و دیگه نمیتونه خودش رو کنترل کنه. بهش علامت دادم با شمارش سه تا بزنیم زیر خنده، ۱-۲-۳ زدیم زیر خنده، اونها هم با تعجب نگاهمون میکردن من هم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم:
– اسکلتون کردیم.
و دوباره زدم زیر خنده. فاطمه که دیگه قاطی کرده بود و آمپر میسوزوند. من هم هر هر بهش میخندیدم. نازلی هم دستش رو دهنش بود و داشت سعی میکرد جلوی خودش رو بگیره تا کمتر بخنده ولی مگه میشد جل***و خودش رو بگیره.
لیدی، با قدمی که برداشت فهموند جنگ شروع شده. من هم که ندید بدید مثل لاتا زدم رو شونه نازلی، که به خودش اومد و رفت تو جلد داداش مشتی. بلند شدم و دست اونم گرفتم تا اونم بلند شه وقتی بلند شد یه ژست خفن گرفت و با لحن دآش مشتی گفت:…
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
خسته نباشید نویسنده عزیز قلمتان مانا??
ممنونم ساریسا جان^^
خسته نباشید نویسنده عزیز
خیلی ممنونم فاطمه خانم
ببخشید جلد دوم کی میاد