مجموعه داستانک به قلم رها سادات عابدینی
عنوان: پروانهای در آتش، پرندهی صورتی، بیداری برفی
نویسنده: رها سادات عابدینی
ویراستاران: Pegah.a، Vahedi، Faza_f
طراح جلد: LIAM_h
کپیست: Lunika
دانلود مجموعه داستانک به قلم رها سادات عابدینی
در بخشی از داستانک میخوانیم:
– اصلاً چی شد که اینطوری شد؟!
انگار این حرفم باعث شد داغش را تازه و آتش دلش را شعلهورتر کند که آنطور سوزناک شروع به گریه کردن کرد، به حدی که صدای هقهقش بلند شد. اندکی که گذشت نم اشکهایش را با دستمال خشک کرد و ادامه داد:
– میدونی که ما بچهی طلاقیم؛ زمانیکه مامانم از بابام جدا شد، ازش خواست حداقل یکی از ما سهتا رو اجازه بده با خودش ببره، بابام هم پدرام رو پیشنهاد داد که پسر بزرگتر بود؛ ولی خب مامانم که بهنام رو دوست داشت اون رو با خودش نبرد که هیچ حتی گفته بود اون رو دوست نداره.. .
در میان صحبتش پریدم و گفتم:
– وای طفلی! از همینجا ضربه عاطفی خورده.
پس از مکثی کوتاه انگار که بخواهد حرفم را در ذهن خود هضم کند، ادامه داد:
– پدرام تو سنی بود که بتونه رد شدن و نخواستنش رو درک کنه، دبیرستانی بود؛ شاید به همین خاطر بود درس خوندن رو رها کرد و رفت دنبال کارکردن تو کارگاه شیرینی فروشی عموم. اونجا همهجور آدمی رفتوآمد داشت. یه کم بعد معتاد شد، اولش هم از سیگار کشیدن شروع شد که خیلی جدیش نگرفتیم؛ یه روزی ما به خودمون اومدیم دیدیم که تزریق هم
میکنه.
عصبی گفتم:
– خب چیکارش کردین میبردین ترکش میدادین.
با حرص نفس عمیقی کشید و گفت:
– دلت خوشه بابا. از خونه و خونواده طردش کردن، بابام از خونه بیرونش کرد. تازه خبر نداری چه اتفاقهای بدتری براش پیش اومد.
به صورت عصبیاش نگاه کردم و گفتم:
– مثلاً چه اتفاقهای دیگهای براش افتاد؟!
ل*بهایش را بر هم فشرد و گفت:
– افتاد زندان به جرم دزدی که البته کار اون نبود؛ اما خب چون معتاد و حاضر در صح*نه بود، همهچی به پای اون نوشته شد.
حیرتزده گفتم:
– خب بعدش چی شد؟!
پروانه که دوباره بغض کرده بود گفت:
– با دوستش میرن خونهشون، کسی خونه نبوده پسره هم از فرصت استفاده میکنه طلاهای مامانشو
میدزده و پدرام رو مقصر جلوه میده. بعد از یکی دوسال پسره لو میره، مامان باباشم که میفهمن کار پسر خودشون بوده میان رضایت میدن و پدرام هم آزاد شد. باورت میشه هیچکی پی کارش رو نگرفت، پای حرفاش ننشستن؟! شاید بیگناه باشه شاید کار اون نبوده باشه!
پلکهایش را بر روی هم نهاد؛ باریکهای از اشک بر روی گونههایش جاری شد. با صدایی آرام زمزمه کرد:
– هیچ میدونی گاهی شعر میگفت و گیتار
میزد، چقدر رویای یه هنرمند بزرگ شدن رو داشت؟!
مجموعه سه داستانک [ پروانهای در آتش حسرت، پرنده صورتی، بیداری برفی ]به قلم رها سادات عابدینی