خلاصه کتاب:
جلوی آینه میایستم.انگشت سر شده و سردم بر تن شیشهای و یخ زدهاش میلغزد. ديدگان بیرنگ و احساسم، تنم را در حبس تن او وجب میکند.به ناگه چیزی در گوشم نعره میکشد: او کسیت؟ از کجا میآید؟ به کجا میرود؟اشکی بیدلیل بر گونهام آتش میزند. او هیچکس نیست. نه از جایی میآید و نه به جایی میرود. او فقط آفریده شده که از ترس خاموشی، به تاریکی پناه ببرد و عاقبت در عمق وجود پر تردید روشنایی گم شود.او فقط هست تا تن آکنده از درد آیینه از فشار فرداها خرد نشود.هست تا نشان دهد خیرگیهای خوشخیالی چندان هم ناگزیر نیست!
خلاصه کتاب:
روزها و ماهها گذشت؛ ولی هنوز درنیافتهام، چه حسیست که اینگونه روزهایم را به تاریکی میکشد؟پشیمانی؟ شاید هم دلتنگی؟ نمیدانم! تنها با بازگشت تو جوابش را خواهم فهمید.برگرد و به سوالات دلم پاسخ بده.خودت هم میدانی نمیخواهم سد راهت شوم؛ ولی تو بگو، با این دل بیصاحب چه کنم؟
خلاصه کتاب:
از هم گریختهایم، از هم به درون این زمین سرد خاکی فرو میرویم.گویی تمامی جادهها به شکل گرد در آمدند تا هرچه پایینتر بروی؛بیشتر به نقطهای نزدیک شوی؛ نقطهی مرگ، که در آخر تمام جملهها میآید.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.