خلاصه کتاب:
دانلود رمان عصیانگر قرن به قلم پردیس نیساری و فاطمه السادات هاشمی /
گاهی آنقدر به دست بقیه مسخرهمیشویکه تحملتتمام میشود.
آن ها هرگز فکرنمیکردند کهممکناستبا حرف هایشان، من تبدیل به من بشوم!
از زنجیر و حسار حرفهایی کهآنها دورمانداختندازاد بشوم!آری... بخاطرآنها است که من به
منتبدیل میشوم!چه میشودمگر؟ فقطگویی که قرار است، عصیانگر باری دگر برخیزد!
در ایت جهانامگاورس، ان هامنرابه یکامگای بدبخت و تنها تبدیلکردند، امگایی کهدرنفرت
وغم غرق شد، اما یک روزی به آن ها ثابت می کنم که من فقط من نیستم! برای آخرین بار می گویم،
منرادست کم نگیرید!
میپرسندمن کیهستم؟ لابد نژاد برتر! اما خیر، پاسخ سخت نیست، کافی لست بگویید او، اواست.
هه بله!من خودم هستم.من، من هستم!
خلاصه کتاب:پسری از تبار هیجان با سری پُر شور و سودایی در ذهن، سرمست از لحظه های نابی که با غرور خلق کرده است؛ عشقی آتشین را در میان آهن پاره هایی از ج*ن*س غرور می یابد و این بار واردِ راهی می شود که جز هیجان، پستی و بلندی هایی را نیز به همراه دارد.مقدمه : میداند که آخر یک شب از آسایشگاه بیرون خواهد زد.لباسهای آبی کهنه تیمارستان را دور خواهد انداخت. یواشکی از آن کمد بزرگ ، لباسهای قدیمیاش را پیدا کرده و خواهد پوشید. پا بر*هنه به خیابان های شهر خواهد رفت و آواز خواهد خواند.
خلاصه کتاب:دو برادر دو قلو عاشق محیا میشن. محیا پیشنهاد ازدواج یکی از اونها رو قبول میکنه و سعی میکنه که اون هم عاشقش بشه؛ اما با این انتخاب پای محیا به ماجرایی باز میشه که هیچ وقت انتظارش رو نداره. ماجرایی که باعث میشه روابطش با خانوادهش به هم بریزه و جونش به خطر بیفته!
خلاصه کتاب:همهچیز در یک لحظهی کوتاه اتفاق افتاد و بعد از آن، تمام دنیایم تیره تار و شد.
خانهی گرم و راحتم به جهنمی خوفناک بدل شد.
و بو*س*ههای یار...
امان از عشقی که برایم حکم شکنجه را دارد!
در آخرین طبقهی جهنم، من و پادشاهم در کنار هم با درد رنج و شاید نگرانی...
اما میدانید؟ این درد را دوست دارم!
این شکنجه را با جان و دل میپذیرم!
من او را با تمام وجود میپرستم!
میدانید؟ اگر راستش را بخواهید، من عاشق شیطانم!
خلاصه کتاب:تمامیتان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نمودهاید.
نقاب شرم را بر روی پوستهی بیحیایی کشیدهاید و نمیخواهید بفهمید با این یاوهگوییها به جایی نمیرسید. اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعهی بسی ویران.
خلاصه کتاب:دانلود رمان خدیو ماه به قلم مهدیه سیف الهی/ «مهتاج نامدار» نامزد مرد مرموز و ترسناکی به نام «کیان فرهمند با فهمیدن علت مرگ ناگهانی و مشکوک مادرش، قدم در مسیری میگذارد که از لحظه به لحظهاش بوی مرگ و خون استشمام میشود؛ مِنجمله دشمنی او با کیان و آشناییاش با پدری که سالها از حضورش محروم بوده و همچنین، آشنایی با مردی عجیب و رمزآلود. خیانتی که رخ میدهد، راز ترسناک پدری که برملا میشود، پاکی مادری که خدشهدار میشود، حضور مردی که تکیهگاه مهتاج میشود، صدایی که بریده میشود و... خونهایی که بیگناه ریخته میشود، چه بر سر این قصه میآورند؟!
خلاصه کتاب:دانلود رمان پانیا/ داستان روایتگر زندگی دختریاست از جنس احساس، از جنس شیشه!مثل تمام دخترهای دیگر شکننده. این داستان، روایت میشود از گذشتهای به وصال آینده.گذشتهای که دخترک قصه از آن بیخبر است و این ماجرا زندگی او را تغییر میدهد.یک شباهت، یک اسم، یک احساس که این جدال را زیر و رو میکند.دختری از جنس بغض و خستگی که به اجبار کسانی که اسم خانواده را یدک میکشیدند، تن بهصیغهی مرد میانسالی میدهد، مردی که با دروغ و نیرنگ بازی را شروع کرد... با این عمل زندگیاشزیر و رو میشود و از گذشتهاش با خبر.گذشتهای که درکش برای دختری به سن او، خیلی سخت بود.اما...کسی دیگر در این جدال نقش پررنگی در زندگی دخترک پیدا میکند و...گویی گذشته دوباره تکرار میشود!چرا؟به خاطر ارثی که برایش رسیده بود؟برگشته بود؟ کسی که...»پایانِ خوش«
خلاصه کتاب:تیم مجله ی تک رمان با نهمین مجله ی فرهنگی سرگرمی دوباره مهمونخونتون شده و قراره تو این فصل سرد و سوزناک گرمابخش دل هاتون باشه.این بار با مجله ماهانه عجایب سینما در خدمتتون هستیم و از حق نگذریمهر چی میکشیم و در واقع هر آنچه هست از همین عجایب برمیاد!شنیدین میگن جلل العجایب؟ عجایب سینما قصد داره این اصطلاح معروف و اندکیطنز رو به خوبی براتون شفاف سازی کنه. عجایبی که در عین عجیب بودنشون به خوبیقادر هستن شما رو یه دل سیر (شایدم پیاز!) بخندونن و متعجب کنن. این مجله قرارهکاری با شما بکنه که وقتی تمومش کردین تصویرتون در آِینه یک عالمت تعجب در کنارعلامت سوال خودنمایی کنه. برای یافتن پاسخ چرا با ما همراه باشید.
خلاصه کتاب:به گمانم آن روزی که خدا خاک تو را مُشت میکرد، حواسش پرتِ جایی شده و از شیشهی باریک و بلورین که حاویِ رنگِ صورتیِ عشق بود، بیشتر برایت استفاده کرده بود. شاید هم کمی بیشتر از بیشتر...به گمانم خدا تو را فقط محضِ ساختن که نه، خدا تو را خلق کرده است. نهایت خلاقیت و هنرش را پایِ چشمهای لعنتیِ تو گذاشته و... خدا شاید تو را نقاشی کرده است.مثلاً چشمانت را با قلمو به رنگ سیاهیِ شب درآورده و پو*ست تنت را سفید، مثل ابرهای پاک و باطراوت آسمان در فصل بهار. ل*بهایت، چکهای از رنگ گُلِ بِه و بهحتم، کشیدگی انگشتان مردانهات را هم از شاخههای خیرهکننده درختان تقلید کرده است.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.