وقتی ازت دورم، نمیتونم فریب چشماتو بخورم و حقایق برام مثل روز روشن میشه، اما امان از روزی که میای و من چشمم به چشمات میوفته، مثل یک انقلاب درونی، از هم میپاشم...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان های خارجی با ترجمه اختصاصی کاربرات تک رمان. از طریق سایت تک رمان در دسترس می باشد. از دانلود pdf کامل کتاب های ترجمه شده. با ورود به سایت تک رمان بهره مند شوید.
خلاصه کتاب:
رمان های عاشقانه همیشه یکی از پرطرفدارترین رمان ها هستند و افراد زیادی به خواندن رمان عاشقانه علاقه دارند. برای دانلود رمان عاشقانه به صورت pdf یا خواندن رمان در حال تایپ عاشقانه با تک رمان همراه باشید.
خلاصه کتاب:
شب بود. کنار عکسها نشسته بودم.
به عکسها نگاه میکردم و به یاد لبخندهای تو که با وجود سختیها، همیشه لبخند بر ل*ب داشتی، اشک میریختم.
تو آن کسی بودی که در تمام روزهای سخت من، به من گفتی که دوستت دارم.
تو آن کسی بودی که من با تمام وجود خواستم بهخاطر عشق، در کنارش باشم.
تو آن کسی بودی که برای لحظههایی که حتی فکرش را نمیکردم به تو فکر کنم، به تو فکر کردم.
تو آن کسی بودی که من با تمام وجود، در کنار تو نشستم.
تو آن کسی بودی که بهخاطر تو، تمام خستگیهایم را به جان خریدم.
خلاصه کتاب:در خانه ی من پنجره ها میمیرند...برزیروبم باغ قلم می گیرند... این پنجرهتصویر خیالی دارد...در خانه ی من مرگ توالی دارد...در خانه ی من مرگفروریختنی است...آغاز نکن این سقف فروریختنی است...به مردم نگاه میکردم بعضیها خیلی خوشحال بودند بدون هیچ درد و غمیبعضیها ناراحت بعضی ها....
خلاصه کتاب:این روزها قِید پتوپیچ خوابیدن مقابلِ شومینه یا بخاری را زدهام؛ گرمم نمیکند!
قیدِ چای دارچین با نبات،
حتی قیدِ نقاشی و بامیه را...
این روزها از هر آنچه که تا چندی پیش، دیوانهوار دوستشان داشتم گذشتهام. دلم را زدهاند و منشا این دلزدگی به تو میرسد!
بلند خندیدن را ترک کردهام،
لاک زدن را ترک کردهام،
دیگر بوی خاکِ باران خورده و صدای رعد آرامم نمیکند. همهشان را از سرم در کردهام.
این روزها با خود قهر کردهام.
قیدِ نازکنارنجی بودن را زده و عادتِ کرانچی خوردن را ترک کردهام.
من این روزها حتی خودم را هم ترک کردهام!
من...
من همهچیز و همهکس را ترک کردهام و دلم تو را میخواهد! میخواهم به دیار تو سفر کنم. به جایی حوالیِ بندهای میانیِ انگشتانت؛
یا شاید حتی به جایی حوالیِ گر*دن تا چانهات!
من خود را تَرد کردهام.
من...
من دلم تو را میخواهد و من جز تو؛
تمام جهانم را ترک کردهام!
خلاصه کتاب:پسری از تبار هیجان با سری پُر شور و سودایی در ذهن، سرمست از لحظه های نابی که با غرور خلق کرده است؛ عشقی آتشین را در میان آهن پاره هایی از ج*ن*س غرور می یابد و این بار واردِ راهی می شود که جز هیجان، پستی و بلندی هایی را نیز به همراه دارد.مقدمه : میداند که آخر یک شب از آسایشگاه بیرون خواهد زد.لباسهای آبی کهنه تیمارستان را دور خواهد انداخت. یواشکی از آن کمد بزرگ ، لباسهای قدیمیاش را پیدا کرده و خواهد پوشید. پا بر*هنه به خیابان های شهر خواهد رفت و آواز خواهد خواند.
خلاصه کتاب:همهچیز در یک لحظهی کوتاه اتفاق افتاد و بعد از آن، تمام دنیایم تیره تار و شد.
خانهی گرم و راحتم به جهنمی خوفناک بدل شد.
و بو*س*ههای یار...
امان از عشقی که برایم حکم شکنجه را دارد!
در آخرین طبقهی جهنم، من و پادشاهم در کنار هم با درد رنج و شاید نگرانی...
اما میدانید؟ این درد را دوست دارم!
این شکنجه را با جان و دل میپذیرم!
من او را با تمام وجود میپرستم!
میدانید؟ اگر راستش را بخواهید، من عاشق شیطانم!
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.