خلاصه کتاب:
پرطرفدارترین ژانر رمان، ژانر عاشقانه است. کاربران انجمن رمان نویسی تک رمان، رمان های زیادی را در ژانر عاشقانه نوشته اند. رمان های عاشقانه کاربران تک رمان بر روی سایت تک رمان قرار دارد. با دانلود رمان های عاشقانه می توانید به صورت آفلاین از رمان عاشقانه لذت ببرید.
خلاصه کتاب:
از کجا باید گفت؟!
اصلا اگر توان گفتن بود که تورا داشتم!
چه مسخره است!
در شهری زندگی کنی که دوست داشتن جرم است!
به علت تعصب!
به علت مردانگی!
کدام مردانگی؟
از چه دم می زنید که من نمی فهمم؟!
مرا به جرم عشق در بند کردید.
مردانگی همین است دگر؟!
خلاصه کتاب:
عضویت در وبلاگ رمان نویسی یا همان انجمن رمان نویسی به افراد کمک می کند تا در نوشتن رمان پیشرفت کرده و به موفقیت بیشتری برسند. در انجمن رمان نویسی نویسندگان در کنار هم گرد آمده و با مطالعه رمان های یک دیگر و نقد رمان ها به رفع اشکالات رمان ها کمک کرده و باعث پیشرفت بیشتر نویسندگان نوقلم خواهند شد.
خلاصه کتاب:اصول نویسندگی یکی از مهم ترین مواردی است که هر فرد قبل از شروع یک رمان، داستان و یا حتی کتاب های علمی یا آموزشی باید با آن آشنا شود. آشنایی با اصول نویسندگی به افراد کمک می کند تا مطلب در ذهن خود را به بهترین شکل بر روی کاغذ پیاده کرده و به دست مخاطبان برسانند.
خلاصه کتاب:هنگام طلوع خورشید و آغاز فروغ، چشمانم به ساعت دیواری دوخته میشوند. زیر ل*ب با خود تا عدد سه میشمارم. سه ثانیه از کرورها ثانیهای که به زیستن مشغول هستم گذشته؛ اما ل*بهای من به خنده مهمان نشده است. همچنان چهرهای عبوس، چشمان گود افتاده و ماهیچههای دهانی که به سمت پایین خم شده است؛ مهمان صورتم است. آه! ده ثانیه شد و من خبر ندارم که پس از این ده ثانیه، زیستنم پنج قرن ادامه مییابد یا پنج ثانیه. خبر دارم که ثانیهای دیگر جزء وقایع زندگیام محسوب میشود؟ ثانیهها بهسرعت برق و باد میگذرند و مانند گردبادی مرا گیج میکنند؛ اما همچنان صورتم، میزبان چهرهای عبوس است. پس از سالیان سال به پایین خم کردن آن ماهیچهها دیگر به سمت بالا نمیآیند. خبر ندارم تکان خوردن عقربههای بعدی ساعت دیواری را در تیلهی چشمانم نظارهگر هستم یا ثانیهای دیگر وجود ندارد؛ اما بازهم دچار احساس زیبایی به نام... یاد نمیآید؛ فراموشش کردهام. چه مینامیدماش؟ لبخند؟! واژهای غریب است؛ واژهای که علیرغم گذر طوفانی ثانیهها هنوز با آن آشنا نشده است. نگاهی به دیوارهای ترکخورده میاندازم. به تار عنکبوتها، در نیمهباز زنگزده و پالتویی که سالهاست روی چوب لباسی آویزان شده و خاک گرفته است. فراموش کردهام! اینها چه زمانی پدید آمدهاند؟ اینجا کجاست؟ از چه زمانی روی این صندلی چوبی نشستهام؟ حافظهی خود را از دست دادهام. فراموش کردهام. فراموش کردهام در چه زمان و مکانی زندگی میکنم. فراموش کردهام. چه کسی هستم. فراموش کردهام چگونه با لبخند به صورت عبوس خود زینت دهم. فراموش کردهام خودم را دوست داشته باشم. ذهنم بیوقفه در حال به یاد آوردن وقایع است. در بیشهی فراموشی گم گشتهام.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.