رمان در حال تایپ ادوارد کلاه به سر توسط آیناز تابش و در ژانر اجتماعی فانتزی در حال تایپ می باشد. رمان ادوارد کلاه به سر فضای جالب و خاصی دارد که در ادامه به بررسی خلاصه و بخشی از رمان خواهیم پرداخت.
نام رمان: ادوارد کلاه به سر
ژانر: اجتماعی/فانتزی
نویسنده: آیناز
خلاصه رمان در حال تایپ ادوارد کلاه به سر : میان بومهای رنگرنگ و شاهکارهای هنری افسانهای، آدمکی بیهویت و ناشی از جنون حبس شده است. او اسیر شده، اسیر تفاوتهایش، اسیر بیهدفی خالقش که او را همچون خندههایش از روی جنون خلق کرده، اسیر شاهکارهای گوناگون پیرامونش، اسیر دیده نشدنهایش. ادوارد نه از سرنوشت خود خبر دارد نه از هدف آفریده شدنش. او بیهویت است مثل آفتاب پاییزی. ادوارد نمیداند سرانجام کسی او را میپذیرد یا در چالهی بیتوجهیهایی که احاطهاش کردهاند غرق میشود. ادواردی که به افسردگی تن نمیدهد، نمیداند سرانجام میتواند راهش را پیدا کند و از این سردرگمی عذابآور و زجردهنده فرار کند یا باید تا لحظهی مرگ تاوان سلیقهی خالق مردهاش را بدهد. ادوارد نمیداند در میان این دشواریها گم میشود، میمیرد یا زنده میماند.
بخشی از رمان در حال تایپ ادوارد کلاه به سر
نگاهی به اثر هنری روی بومش میاندازد و لبخندی گوشهی ل*بهای ترکخورده و صورتیاش نمایان میشود. کمی نوک بینی او را تیزتر میکند و سرانجام قلمموی آغشته به رنک کرم را روی میز کنار بوم قرار میدهد. درحالی که با تیلههای آغشته به اشک مشکیاش نگاه تاری به تابلو میکند؛ با لرزش محسوس و خندهی هیستریک و بلندی میگوید:
– ا… اسمت رو میذارم ا… ا… ادوارد… ادوارد کلاه به سر…
این را میگوید، تپانچهی را از میز با دستان لرزانش برمیدارد و روی سرش میگذارد. برهم خوردن دندانهای صاف و مرواریدگونش صدای استرسآمیزی ایجاد کردهاند و مدام برای اینکه اسلحه از دستش نیوفتد آن را محکمتر میگیرد. سرانجام درحالی که لولهی اسلحه را روی سر و موهای مشکی و آشفتهاش فشار میدهد، خندهی بلند و عصبیای میکند و با صدایی بغضآلود و پرخنده میگوید:
رمان در حال تایپ ادوارد کلاه به سر به قلم آیناز تابش
– خداحافظ ادوارد…
این را میگوید و ماشه را فشار میدهد. بلافاصله خون از سرش روی قلب آدمک روی تابلو میپاشد و همهچیز در تاریکی فرو میرود.
***
آرام تیلههای آبیاش را باز میکند و به اطرافش نگاه میکند. با خستگی روی تخت فلزیاش مینشیند و نگاهی به اطراف میاندازد، همهچیز سیاه و سفید است و پیرامونش سرتاسر پلههای آهنی که معلوم نیست به کجا ختم میشوند. تخت او توسط چهار میله محکم از زمین به جایی نزدیک آسمان رسیده و پلهها احاطهاش کردهاند، درست همانند یک نقاشی سوررئال. کمکم نظرش به کسانی که محاصرهاش کردهاند جلب میشود، یک مرد با کلهای کچل و دهانی باز و یک زن که در انگار حالت کوبیسم کشیده شده و یک گربه و مار همراه خود دارد. درحالی که چشمان آبیاش را با دستان درازش میمالاند، گیج و سردرگم میگوید:
– اینجا کجاست؟
زن با این حرف او بشکنی میزند و ناگهان صندلی چوبیای در هوا ظاهر میشود. همانطور که گربه را لبهی صندلی میگذارد و مار را روی کلاه تزئینشده و مشکیاش که آغشته به گلهای سرخ خشکیده است، روی صندلی مینشیند و با جدیت خاصی پاسخ میدهد:
– دنیای نقاشیها.
رمان در حال تایپ ادوارد کلاه به سر
برای انتشار رمان خود در انجمن رمان نویسی تک رمان و دریافت راهنمایی های مورد نیاز با ما از طریق ایمیل در ارتباط باشید.
رمان ادوارد کلاه به سر توسط آیناز تابش و در ژانر اجتماعی فانتزی در حال تایپ می باشد. رمان ادوارد کلاه به سر فضای جالب و خاصی دارد که در ادامه به بررسی خلاصه و بخشی از رمان خواهیم پرداخت.
مشخصات کتاب
نام کتاب
ادوارد کلاه به سر
ژانر
اجتماعی، فانتزی
نویسنده
آیناز تابش
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.