آمد از ماه؛
همان دختری که کولهبارش مِه گرفته بود،
نورانی بود چشمانش
و لباسش نیز تاریکی شبهای بیمهتابی بود
خستگی شانههایش بر آینه خمیده
و افکار عفونت کردهاش بر ذهنش آوار شده
ضربانش تند میزد!
**********
من معشوقهی مهتابم، بیتوجه به حسادت خورشید!
لبخندم ساده؛ همچون کتابهای کودکانه
خوانده میشوم بیآنکه بدانند مرا؛
من حضرت نورم، سرچشمهی باران!
********
اینجا دگر کجاست؟ –
چرا تاریکتر از منند؟
چرا اول هر امیدشان «نا» دارد؟
مسموم شده غیرتهایشان
زنگ زده محبت در دلشان و
جرات را به کوی فراموشی سپردهاند!
**********
در افکار تو خالی و لبریز از بیجانِ این سیاره ماندهام…
لحظهی قدم نهادنم، آغازِ دیدهایم در کُلِ این زمین، تقدیر نشان بوده است و حال در خود گم شده و
سرگردانم!
من همهچیز را شنیدم!
**********
همه تنپوش فرشته بر تن دارند کل جاده را
پس کیست مانایِ به گند کشیدن این حوالی؟
کسی اگر نیاید، همهجا خواهد مُرد؛
آن هیچکسِ رنگ نشان باید بیاید…
**********
سخت مانده سیگار جایِ خالیاش در دستم!
مهتابم،
ای مَهِ شعشعهِ نام،
به کدام کوی دنبال تو گردم در تمام این شهر؟
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
قلمتان سبز نویسنده عزیز