الان نوزده سال از گمشده دوقلو های ایناز میگذره هر چهار نفری که دارای قدرت کنترل عناصر هستن نگرانن که قدرت انها به کی میرسه عنصر پدرام و نیلو باید به افشین و ارشیا می رسید اما خبری نیست همه نگرانن که نکنه نسل کنترل کنندگان عناصر از بین بره. تو این بین ایل ناز و الناز مدرسه اشون تموم میشه و پدرشون اجازه ی کنکور دادن نمیده و اونا هم که خودشون مشتاق نبودن میرن دنبال..
به خودش اومد و با گیجی گفت: :الی… الناااز… جوابی نداد… با تعجب سرم و اوردم باال و بهش نگاه کردم که دیدم تو فکره داد زدم: :الی دارم روانی میشم… نشستم… روزنامه بعدی و برداشتم و گفتم: :بس که ما نمونه ایم.. افتادیم… شهریورم قبول نشدیم. :سه سال هنر خوندیم باالخره هم نتونستیم یه بار درست بنویسیم تازه امتحان فزیک هم بوداااا اونم نیشخندی زدم: :اون که بخاطر اون امتحان خط بود. زد زیر خنده: :بی خیال بابا… ما اگه درس خون بودیم سال دوم دبیرستان نمیفتادیم. به پهلو خوابیدم و دستم و زیر سرم گذاشتم… لبخندی زدم: :میریم به ددی میگیم اجازه صادر کنه ما تو کنکور شرکت کنیم اون وقت میریم پی درس مشقمون.. با لحن با نمکی که همیشه من و به خنده می انداخت گفت: :نیست که نیست که نیست. حاال چه غلطی بکنیم؟؟ :پیدا نکردی؟؟؟ پاهام و به دیوار تکیه زدم روزنامه رو پرت کردم یه گوشه الناز صدای خسته ای گفت:
موضوع جالب بود ولی قلمت و نوشتارت خیلی ضعیف بود می تونست رمان بهتری میشد اگه زمان بیشتری برای فک کردن به چجور نوشتن ماجرا ها می زاشتی ماجرا ها جالبتر میشدن
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
موضوع جالب بود ولی قلمت و نوشتارت خیلی ضعیف بود می تونست رمان بهتری میشد اگه زمان بیشتری برای فک کردن به چجور نوشتن ماجرا ها می زاشتی ماجرا ها جالبتر میشدن