کف دستش تاول زده بود. عرقی که روی تاولها می ریخت، سوزش ناخوشایندی به او کادو می داد.
دسته بیل در چند جا خراش خورده بود و برای کار با آن باید قلقش دستت می آمد. کالهی بر سر
گذاشته بود تا کمی از تابش بی رحمانه خورشید در امان بماند. اما آن ظالم به تابش وحشیانه اش
ادامه می داد. تمام لباسهایش خیس عرق بودند اما باز بیل می زد. پول بیشتری الزم داشت. پولی که
هم با آن علف و مشروب بخرد هم روسپی اجاره کند و هم خرج خوراک و خانه و مالیات را بدهد.
صبحها زمان خوبی برای گور کندن نبود. در واقع هیچوقت زمان خوبی برای این کار نبود. گور می
کند چون کسی مرده بود یا کسی قرار بود بمیرد. البته کاری از دستش بر نمی آمد. دنیا همین بود
دیگر. آدمها به دنیا می آمدند، چند سالی زندگی می کردند و بعد از آن می مردند. به همین سردی.
به همین سادگی. نوبت خودش هم می آمد، فقط زمانش را نمی دانست.
-آب می خوای؟
گورکنی که در قطعه زمین کنارش کار می کرد، بطری آبی را به پِدری تعارف کرد. بطری را از او گرفت.
دو قلوپ نوشید و بطری را به او پس داد. اسمش پدرام بود اما بنا به دلیلی که خودش هم نمی
دانست، همه پِدری صدایش می زدند. با لحنی بی حال جواب داد:
-دمت گرم.
-چاکریم رفیق.
کف دستش تاول زده بود. عرقی که روی تاولها میریخت، سوزش ناخوشایندی به اوکادومی داد. دسته بیل در چند جا خراش خورده بود و برای کار با آن باید قلقش دستت میآمد.کلاهی بر سر گذاشته بود تا کمی از تابش بیرحمانه خورشید در امان بماند.اماآن ظالمبه تابش وحشیانهاش ادامهمیداد.تمام لباسهایش خیس عرق بودند اما باز بیل میزد.پول بیشتری لازم داشت تا...
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
موفق باشید
ممنونم
قلمت مانا نویسنده گرامی
ممنون از شما