دلنوشتهی یک:
من ماندهام میان سیل عظیمی از مردمان این شهر درندشت.
درمیان ازدحام اینهمه آدم، دلدار من کیست؟
کیست تا اندکی مرا آرام کند؟
کیست تا بفهماند به این آدمها که من تنها نیستم و تکیهگاهی م*حکم دارم؟
کسی نیست؟
ندایی درون قلبم فریاد میکشد؛ گوشهای دلم را تیز میکنم تا این ندای درونی را بفهمم.
کلمهای گنگ درون ذهنم نقش میبندد.
بازهم تلاش میکنم و ناگهان تمام ذهنم پر میشود از یک کلمهی سه حرفی؛
«خدا»
به راستی چه کسی بهتر از او؟
دلداری به این زیبایی، توانایی و مهربانی!
الحق که هیچکس نمیتواند برایم مثل خدا باشد.
آری!
من دلدارم را پیدا کردهام، او که همیشه با من است و میتوانم اعتماد کنم که روزی پشتم را خالی
نمیکند.
ترس از دست دادنش را ندارم و همیشه از رگ گ*ردن بهمن نزدیکتر است.
دلدار من کیست؟ «خدایم است»
*********
دلنوشتهی دو:
هوای بارانی دلم را کسی درک نمیکند؛
جز تو!
تویی که بودنت مرهم تمام زخمهای قلبم هست
و اگر میدانستی که چقدر برای حال دلم باارزشی؛
خودت از نبودنت شرمنده میشدی.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
قلمتون مانا نویسنده عزیز🌸💜
خسته نباشید