ریحانه، دختر جوانی که پس از فوت پدر، با گذشتن از آمال و آرزوهایش، با قدرتی به وسعت دریا، بار خانوادهاش را به دوش میکشد. درست در قلهی سختیها تصمیمِ اشتباهی میگیرد و میان باتلاق دردسر میافتد. ریحانه که با هر دست و پا زدن بیشتر در باتلاق فرو میرود، برای رهایی از دردسر به طنابِ غریبهای چنگ میزند که باعث میشود سرنوشت برای هر دویشان جور دیگری رقم بخورد... .
صبا،خالق احساساتی که آدم رو از دنیای مادی، غرق در صفحات نوشته هاش میکنه، در واقع این یه رمان نیست، یه بعد از زندگی شماست، که مثل فیلم با هر خط او زندگی میکنید.