خلاصه:دختری ۲۰ ساله به نام هیلدا مثل اسمش نیرومند و قوی. اهل شمال بر عکس مردمان این شهر که خونگرم و شوخطبع هستند، هیلدا کم حرف و با جلدی سخت و نفوذ ناپذیر است.
ولی مسیر سرنوشت او را در مقابل آدمی با نام ایلیار قرار میدهد که تاثیر شدیدی بر اخلاق و روان او…
معرفی رمان در حال تایپ یک دلیل برای پرواز هزار دلیل برای سقوط
بخشی از رمان:
شیرجه میزنم ،آرامش یعنی سکوت زیر آب. بدون کوچکترین صدایی.
بالاخره نفس کم میارم از پله ها میام بالا قطره های آب از سر و روم راه گرفته.جلوی آینه وایمیستم و کلاهمو در میارم آبشار موهام به سمت کمرم راه میفته. موهای قهوه ای سوختم به خاطر برخورد با آب سیاه به نظر میاد،چشم های کشیده و نیمه بازه عسلیم خمارتر از همیشه به چشم میاد با دماغ طبیعی تقریباً کوچیک و با ل*ب های قلوه ای که یکم ل*ب بالاییم کوچکتر از پایینیه، من اینم هیلدا سلطانی. در نظر همه قد و مغرور، دختری که در نظرشون بلد نیست جلوی زبونشو نگه داره و دل شکستن و خوب بلده .
دوش پنج دقیقهای گرفتم اومدم بیرون. سوار ۲۰۶ سفیدم شدم که پارسال بابام واسه تولدم خریده بود ، چقدر ممنونشم چون اصلا از علافی خوشم نمیاد مخصوصا معطل شدن واسه تاکسی .
اصالتاً شمالی هستیم ولی فعلاً ساکن تهرانپارسیم با یک خانواده کوچیک پنج نفره.
با فشار دادن دکمه ریموت در و باز کردم و رفتن داخل.ماشین هیراد، بابا وهدیه تو حیاط بود ،هیراد داداش و هدیه ابجیمه. منم پیش اونا پارک کردم ،یه حیاط کوچیکه سی متری داریمکه بابا اطراف حیاط و گل های رز هلندی کاشته بود .داخل خونه شدم یه خونهی سیصد متری دوبلکس که مامان و بابام تو جوونی هاشون اینجا رو با عشق ساخته بودن البته درنظر من هنوزم جوونن جفتشونم ۴۸سالشونه هنوز ،زود ازدواج کردن و بچهدارشدن.از راهرو که رد شدم دیدم همه خانواده دور هم جمعن.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.