معرفی رمان در حال تایپ کمدین پوچ شده

معرفی رمان در حال تایپ کمدین پوچ شده 

نام رمان: کمدین‌ پوچ شده

ژانر: طنز سیاه/اجتماعی

سبک: روانشناختی/فلسفی

بافت: ادبی

زاویه دید: اول‌شخص

نویسنده: آیناز

خلاصه: بچه که بودم هر وقت دلقک‌ها را می‌دیدم، هرگز از ذهنم نمی‌گذشت که آن‌ها هم ناراحت می‌شوند یا گریه می‌کنند؛ گویا در نظرم آن رنگ قرمزی که به اجبار طرح لبخندی روی ل*ب‌های پوشیده‌شان هک کرده بود را هیچ اشکی پاک نمی‌کرد و ل*ب‌ها را به سمت پایین آویزان‌، یک نیروی نفوذناپذیر و محکم.‌ کم‌کم در کمال ناباوری لبخند رنگ‌شده‌ی دلقک‌ها در طول تاریخ رنگ باختند، آن‌ها سرکش شدند؛ جوکر آمد و اشک به چشم‌ها آورد؛ دلقک‌های گستاخی که بی‌توجه به شغل و وظیفه‌شان برای درد و ناراحتی پیش روانشناس می‌رفتند تا او آن‌ها را به ملاقات با خودشان دعوت کند! دلقک‌هایی که در ذهن مردم به عنوان قهرمان هک شدند و به جایگاهی والاتر از یک انسان مضحک دست یافتند؛ اما در برابر مجازات مهم‌ترین قانون‌شان باختند: کمدین‌ها نباید غمگین شوند.

در مورد معرفی رمان در حال تایپ کمدین پوچ شده باید گفت این رمان دید خاصی به زندگی و اتفاقات داشته و تحلیل های جذابی دارد. مشاهده زندگی از دید شخصیت رمان کمدین پوچ شده می تواند خواننده را به فکر فرو ببرد. با خواندن این رمان می توانید اثر حرف ها و رفتارهای ساده روزمره خود را بر روح و روان افراد متوجه شوید.

بخشی از رمان کمدین پوچ شده 

سلام؛ من یک کمدین‌ پوچ شده هستم. حقیقتا کنون، نه می‌خواهم درباره اسم و سن و مشخصات مضحکم صحبت کنم و یک مکالمه ثبت احوالی با شما رقم بزنم، نه برایتان ملک و املاک و شرکت‌های خانوادگی نداشته‌ی خاندان مزخرفم را بشمارم، نه این‌که خیلی کلیشه‌ای و شیک و کلاسیک بگویم بیایید از هفت جولای سال هزار و نهصد و هفتاد و سه شروع کنیم. نمی‌خواهم به عنوان یک کمدین فرهیخته بی‌ادب باشم؛ اما از آن‌جا که تحصیلات شعور نمی‌آورد و من همان تحصیلاتش را هم ندارم، اصلاً گور پدر جولای و سال هزار و نهصد و هفتاد و سه و ارث پدری! بیایید در زمان حال زندگی کنیم، نه این‌که عمر خیلی چیز باارزشی باشد ها، نه فقط این زندگی و دنیا ارزش یک بار بیشتر گذراندن را ندارد. حقیقتاً نه این موضوع همانند موضوعات دیگر برایم جالب است، نه انرژی صحبت دارم؛ اما چون موضوع کتاب در این باره است آقای کارگردان در پشت صح*نه درحال پ*اره کر*دن خویش می‌باشد که من برایتان تعریف کنم چگونه و چرا کمدین شدم. راستش را بخواهید من فقط دانش‌آموز جدید یک مدرسه‌ی غیرانتفاعی بودم و امان از دخترهای لوس و باندهای مافیایی مدارس خصوصی! در این حد برایتان بگویم که شما اگر پدر رئیس مافیای بزرگ‌ترین باند روسیه را هم کشته باشید و در کمال گستاخی مقابل‌شان رژه بروید؛ آن‌قدر شکنجه‌تان نمی‌کنند، که این باندهای مافیایی دخترانه و نفوذناپذیر زجرتان می‌دهند.

پیشنهاد ما به شما:

ثبت‌نام

چاپ کتاب شعر