دانلود رمان جادوگران رانده شده

دانلود رمان جادوگران رانده شده داستاني که از يک رازي پنهان شروع شد،داستاني که سرانجامش عشق است. عشقي ناب که در يک نگاه آغاز ميشود. از قديم گفتن نرسيدن به مشعوق شيرين است! ولي دل دختر قصه بي تاب عشق. داستاني که هورزاد رو به دل خطر ميبره و هيجاناتي تجربه ميکنه و اما…

دانلود رمان جادوگران رانده شده جلد دوم هورزاد ملکه آتش

قسمتی از متن رمان:

ديمن:ديويد تو تا،الان از تمامي وظايفت بر اومدي اما اين مأموريت جديدت بخاطر لاله بهم خورد اين فرصت آخرته لاله تا بازگشت تو اينجا ميمونه. ديويد سريع سرش و بالا،آورد يه نگاه به من يه نگاه به ديمن کرد.

-اما سرورم…

ديمن حرفش و قطع کرد:اما،اگه نداريم ميدوني که هيچ وقت تصميم عوض نميشه!

-امرتان اجرا ميشود اما قبل از،رفتن ميخوام کمي با لاله حرف بزنم.

ديمن خواست چيزي بگه که من تند گفتم.

من:باشه حرف ميزنيم.

ديمن با عصبانيت نگاه ام کرد لبخندي زدم که چيزي نگفت بازم جاي شکرشه چيزي نگفت.

ديانا با ناراحتي گفت:سرورم ميشه منم بعد يکم با ديويد حرف بزنم؟

ديويد با ناراحتي به ديانا نگاه کرد!قضيه چيه؟

ديمن با خشم غريد:نه نه نه اين و بکن توي گوشت ديانا حتي فکرشم نکن به ديويد نزديک بشي!لااقل تا زماني که بخشيده بشي.

ديانا،اشکاش شروع به ريختن کرد!منم با تعجب فقط نگاه ميکردم ديويد هم نفس عميقي کشيد.

ديويد:سرورم مواظب خودتان و ديانا باشيد.

بعد راه افتاد به سمت خروجي و به من گفت که دنبالش برم.

دنبال ديويد،رفتم قضيه چيه؟چرا اجازه ندارن به هم نزديک بشن؟!

توي محوطه ي قصر زير درخت کاج که کنار ورودي بود ايستاده بوديم.

دانلود رمان جادوگران رانده شده جلد دوم هورزاد ملکه آتش

محوطه ي بزرگي داشت که همه طرفش سربازا بودن و پر از درخت بود به سقف نورافکن هاي بزرگ وصل بود،و نيازي به خورشيد نبود.

ديويد:لاله ببين من چند روز نيستم از امروز شروع ميشه ازت خواهش ميکنم مواظب خودت باش!

من:باشه ديويد حواسم هست توام مواظب خودت باش نميخواد نگران من باشي.

ديويد اروم گفت:بعداز اميلي تو اولين کسي هستي که به چشم يک خواهر نگاه ات ميکنم حس مسئوليت نسبت بهت دارم مواظب خودت باش.