هرجا نامی از واژهی تنفر و احساس پایدارش به میان میآمد، یادِ چشمان خاکستری او ذهن مردمان شهر را میخراشید و قلبشان را به لرزه؛ کسی که نامش را دست تقدیر میخوانند و سرنوشتها را همچون رنگ چشمانش به خاک نگون مینشاند!
اطلاعات فایل دلنوشته
نام دلنوشته: به نام شکارچی
منبع تایپ: انجمن تک رمان
ژانر (موضوع): اجتماعی، تراژدی
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: ن.ح
طراح جلد: kiyana
ویراستار: pegah.a
کپیست: Diyar
دانلود دلنوشته به نام شکارچی
قسمتی از دلنوشته:
کسی به نام شکارچی!
سرخ و خونین میدرخشیدند ل*بهایش در دنیای تارکِ
قربانیها
لبخندی که تو را در خفا ، میکشت!
دندانهای براق شکارچی،
خبر از شامِ اشباعِ احساسِ امشب میداد.
سرش را بهسرعت روی گ*ردن خم و نگاهش تیز،
نُطُق در س*ی*نهی شکار برید
آخرین تیر
– واقعا فکر میکنی برای حتی یکنفر اهمیت داری؟!
چاقو ر*ق*ص کنان نه؛
بلکه بهشدتِ د*ر*دِ خروج یک جنین؛
فرو رفت!
شکارچی همیشه برندهی میدان سیاه میشد…
**********
چه کسی توانش را داشت؟
آن نگاه تیرهی ماتِ پر از درخشش
و آن رژ ل*بِ زهرآلود ،
مگر توقفش، توافق با دوستی بود؟
نیشخندی بر قلب شکستهی آینه!
– بهنام شکارچی!
– با یادِ شکارچی!
– از جنس زیباییِ خشم!
– به طعم قربانی!
– زیر نظر بالهای شکارچی!
– به کام خنجر!
*********
از گوشهی چشم نگاه میکرد!
میترسید و این از صدای لرزانش فریاد میشد!
– خفهخ*ون بگیر احمق!
صدای شکارچی واژهی ابهت را جلا میداد؛
اما در چشم شکار؟!
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
قلمتان سبز نویسنده گرامی