دانلود مجموعه اشعار آشفته ویژه سایت تک رمان
مقدمه:
اسیر دست تکرارم.
بههم آشفته افکارم،
پریشانست احوالم.
ویران شد کاخ آمالم،
به قصد چیدند پر و بالم.
چو دردم، زیر آوارم.
طبیبم باش، بیمارم.
بازدیدها: 20
مقدمه:
چشمهایم روزی بر دنیا باز شد؛
که فهمیدم دیگر نیست.
نیست، حتی جای خالیش در قلبم
نبودنش در دنیایم حک شد.
ولی من ماندم و خیالش.
بازدیدها: 38
- 40 روز پيش
- maryam banoo
- ۲ نظر

مقدمه:
من تصویر تو را لابهلای شنهای بیابان دیدم! همان هنگام که میخندیدی و من،
بندبند وجودم لرزید و تو اما؛
نا به هنگام، محو شدی!
رفته بودی با باد
و من ماندم و تنهایی و تصویر تو بر شنهای خیال …
سخت است!
میدانی؟! حتی شنهای بیابان را من، دیگر باور نخواهم داشت.
اطلاعات فایل دلنوشته
نام دلنوشته: شن های بیابان را من دیگر باور نخواهم داشت
منبع تایپ: انجمن تک رمان
ژانر (موضوع): عاشقانه، تراژدی
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: ثنا(جیرجیرک آبی)
طراح جلد: chakavak
ویراستار: Ziba
کپیست: مینومدرس( gril~Bad)
سخن نویسنده:
دلنوشتههایم مخاطبی ندارند.
تک به تک واژههای شیرین دلنوشتههایم را به دوستان عزیزتر از جان، تقدیم میکنم.
دانلود دلنوشته شن های بیابان را…
قسمتی از دلنوشته:
میخزم در دل تاریکی شب!
میبینم هر دم که چگونه میشکنی،
دم نمیزنی و او تار به تار گیسوان یار تازهاش را میبافد
و تو میمانی و احساسی پوچ!
چه کسی میداند دلت از عالم و آدم پر است؟!
این منِ دیوانهی عاشق را، تو در گرو یار بهجا نهادهای.
سخت است، قلب کسی باشی و او تو را پس بزند.
نه راست میگویم!
من قلب بودم در درون او،
و به تاراج رفته بودم در غم عاشقیاش!
(جیرجیرکِ آبی)
****
قلب مرا
همین چیزها به تاراج برده بودند!
همین نازکردنهای گاه و بیگاه او،
و من چه میدانستم آخر سر، قلب دیوانهام در دام این
دلبریهایت، چنان گرفتار میشود که هرچیزی از خاطرم محو میشود،
جز دو جفت چشمان مشکی که دیگر ندارمشان!
نداشتمشان…
عشق،
به راستی
به من وفا نکرده بود. شبهای مملوء از حس آرامش را هیچگاه نداشتم!
او تمام بود برای من
و من
تمام شده بودم …
او همه چیز بود
اما من؛ با بیتفاوتی نامحسوسی، در حالی که بغضهایم تلنبار میشوند، میگویم من
هیج چیز برای او نبودم.
من را حسی هیچ، زین پس در برگرفته بود!
طوری که با صدای بلند،
بر بام خانه
فریاد هیچها کشیدهام،
که همه بشنوند د*ر*د من این هیچها نیست!
د*ر*د من تمام کردن خودم بود برای او …
(جیرجیرکِ آبی)
دانلود رمان
پیشنهاد ما برای شما:
رمانهای درحال تایپ:
رمان های کامل شده:
باکس دانلود فایل


بازدیدها: 91

مقدمه:
حلاوت لبخندهایت، قلم مرا مزهدار کرده است!
رایحهی عمیق موهایت، در ریههایم رسوب کرده و تهنشین شده!
دیار من، شکوه ماهیت غرقه در هلهلهی لطف و تواضع توست!
دیار من، والایی قلبمصمم بر پاکی چیستی و ذاتی توست!
تو، آوایزندگی من هستی!
اطلاعات فایل دلنوشته
نام دلنوشته: آوای زندگی
منبع تایپ: انجمن تک رمان
ژانر (موضوع): عاشقانه
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: نگین بای
طراح جلد: ALMABERRY
ویراستار: Aby_z
کپیست: فاطمه اکبری (sosano.o)
سخن نویسنده:
موجود نمیباشد.
دانلود دلنوشته آوای زندگی
قسمتی از دلنوشته:
چکیدهی تعهد من…
استوار بر خواسته و خواهشی مشتمل اندوه و زندگی سرد و بیروحم است!
خواسته و خواهشی از تو…
گر بیایی، مخاطبم خواهی شد!
*****
دلق پوشیدن، به از پیراهن غفلت پوشیدن است…
شرالبشر بودن، جایگزین خیرالبشر شده…
خمپارهی ترس اندازی را باید کنار گذاشت…
این خمپاره یا مرگ جان میدهد، یا مرگ روح و روان!
*****
فرازندهی فراغت دنیای من، فرزانهای چون توست!
طراوت طفولیت عزت من، طنین زیبای توست!
فضیلت فضایل فرهیختهی من، فروغ شکوه توست!
جزر و مد دریای حکمت من، از حکیمی چون توست!
من مستمع مرحمت و مهربانی تو هستم…
*****
دولت عشق من، زایندهی وجود دم و بازدم من است!
قلم سرکش و شیوای من است!
درون مایهی درختحکمت پربار من است!
دریغ ورزیدن آن، شیوع مرگ در سلولسلول ب*دن من است…
آنچه میماند ز من، خاک قیام کرده از وجود من است!
*****
دانلود رمان
پیشنهاد ما برای شما:
رمانهای درحال تایپ:
رمان های کامل شده:
باکس دانلود فایل


بازدیدها: 126