خلاصه کتاب:هنگام طلوع خورشید و آغاز فروغ، چشمانم به ساعت دیواری دوخته میشوند. زیر ل*ب با خود تا عدد سه میشمارم. سه ثانیه از کرورها ثانیهای که به زیستن مشغول هستم گذشته؛ اما ل*بهای من به خنده مهمان نشده است. همچنان چهرهای عبوس، چشمان گود افتاده و ماهیچههای دهانی که به سمت پایین خم شده است؛ مهمان صورتم است. آه! ده ثانیه شد و من خبر ندارم که پس از این ده ثانیه، زیستنم پنج قرن ادامه مییابد یا پنج ثانیه. خبر دارم که ثانیهای دیگر جزء وقایع زندگیام محسوب میشود؟ ثانیهها بهسرعت برق و باد میگذرند و مانند گردبادی مرا گیج میکنند؛ اما همچنان صورتم، میزبان چهرهای عبوس است. پس از سالیان سال به پایین خم کردن آن ماهیچهها دیگر به سمت بالا نمیآیند. خبر ندارم تکان خوردن عقربههای بعدی ساعت دیواری را در تیلهی چشمانم نظارهگر هستم یا ثانیهای دیگر وجود ندارد؛ اما بازهم دچار احساس زیبایی به نام... یاد نمیآید؛ فراموشش کردهام. چه مینامیدماش؟ لبخند؟! واژهای غریب است؛ واژهای که علیرغم گذر طوفانی ثانیهها هنوز با آن آشنا نشده است. نگاهی به دیوارهای ترکخورده میاندازم. به تار عنکبوتها، در نیمهباز زنگزده و پالتویی که سالهاست روی چوب لباسی آویزان شده و خاک گرفته است. فراموش کردهام! اینها چه زمانی پدید آمدهاند؟ اینجا کجاست؟ از چه زمانی روی این صندلی چوبی نشستهام؟ حافظهی خود را از دست دادهام. فراموش کردهام. فراموش کردهام در چه زمان و مکانی زندگی میکنم. فراموش کردهام. چه کسی هستم. فراموش کردهام چگونه با لبخند به صورت عبوس خود زینت دهم. فراموش کردهام خودم را دوست داشته باشم. ذهنم بیوقفه در حال به یاد آوردن وقایع است. در بیشهی فراموشی گم گشتهام.
خلاصه کتاب:تمامیتان یک مشت خطاکار هستید که سر خود را زیر برف نمودهاید.
نقاب شرم را بر روی پوستهی بیحیایی کشیدهاید و نمیخواهید بفهمید با این یاوهگوییها به جایی نمیرسید. اندکی افکارتان را رشد دهید در این جامعهی بسی ویران.
خلاصه کتاب:دانلود رمان خدیو ماه به قلم مهدیه سیف الهی/ «مهتاج نامدار» نامزد مرد مرموز و ترسناکی به نام «کیان فرهمند با فهمیدن علت مرگ ناگهانی و مشکوک مادرش، قدم در مسیری میگذارد که از لحظه به لحظهاش بوی مرگ و خون استشمام میشود؛ مِنجمله دشمنی او با کیان و آشناییاش با پدری که سالها از حضورش محروم بوده و همچنین، آشنایی با مردی عجیب و رمزآلود. خیانتی که رخ میدهد، راز ترسناک پدری که برملا میشود، پاکی مادری که خدشهدار میشود، حضور مردی که تکیهگاه مهتاج میشود، صدایی که بریده میشود و... خونهایی که بیگناه ریخته میشود، چه بر سر این قصه میآورند؟!
خلاصه کتاب:دانلود رمان پانیا/ داستان روایتگر زندگی دختریاست از جنس احساس، از جنس شیشه!مثل تمام دخترهای دیگر شکننده. این داستان، روایت میشود از گذشتهای به وصال آینده.گذشتهای که دخترک قصه از آن بیخبر است و این ماجرا زندگی او را تغییر میدهد.یک شباهت، یک اسم، یک احساس که این جدال را زیر و رو میکند.دختری از جنس بغض و خستگی که به اجبار کسانی که اسم خانواده را یدک میکشیدند، تن بهصیغهی مرد میانسالی میدهد، مردی که با دروغ و نیرنگ بازی را شروع کرد... با این عمل زندگیاشزیر و رو میشود و از گذشتهاش با خبر.گذشتهای که درکش برای دختری به سن او، خیلی سخت بود.اما...کسی دیگر در این جدال نقش پررنگی در زندگی دخترک پیدا میکند و...گویی گذشته دوباره تکرار میشود!چرا؟به خاطر ارثی که برایش رسیده بود؟برگشته بود؟ کسی که...»پایانِ خوش«
خلاصه کتاب:تیم مجله ی تک رمان با نهمین مجله ی فرهنگی سرگرمی دوباره مهمونخونتون شده و قراره تو این فصل سرد و سوزناک گرمابخش دل هاتون باشه.این بار با مجله ماهانه عجایب سینما در خدمتتون هستیم و از حق نگذریمهر چی میکشیم و در واقع هر آنچه هست از همین عجایب برمیاد!شنیدین میگن جلل العجایب؟ عجایب سینما قصد داره این اصطلاح معروف و اندکیطنز رو به خوبی براتون شفاف سازی کنه. عجایبی که در عین عجیب بودنشون به خوبیقادر هستن شما رو یه دل سیر (شایدم پیاز!) بخندونن و متعجب کنن. این مجله قرارهکاری با شما بکنه که وقتی تمومش کردین تصویرتون در آِینه یک عالمت تعجب در کنارعلامت سوال خودنمایی کنه. برای یافتن پاسخ چرا با ما همراه باشید.
خلاصه کتاب:به گمانم آن روزی که خدا خاک تو را مُشت میکرد، حواسش پرتِ جایی شده و از شیشهی باریک و بلورین که حاویِ رنگِ صورتیِ عشق بود، بیشتر برایت استفاده کرده بود. شاید هم کمی بیشتر از بیشتر...به گمانم خدا تو را فقط محضِ ساختن که نه، خدا تو را خلق کرده است. نهایت خلاقیت و هنرش را پایِ چشمهای لعنتیِ تو گذاشته و... خدا شاید تو را نقاشی کرده است.مثلاً چشمانت را با قلمو به رنگ سیاهیِ شب درآورده و پو*ست تنت را سفید، مثل ابرهای پاک و باطراوت آسمان در فصل بهار. ل*بهایت، چکهای از رنگ گُلِ بِه و بهحتم، کشیدگی انگشتان مردانهات را هم از شاخههای خیرهکننده درختان تقلید کرده است.
تیزر رمان باوانم بیت ویژه تک رمانکاری از تیم تیزریست سایت و انجمن تک رماناطلاعات اجرائی رمان:تیزر رمان باوانم بیت ویژه تک رماننام رمان: باوانم بیتنویسنده:: زینب گرگینطراح جلد: طلایهژانر: عاشقانه، اجتماعی، جناییمنبع: سایت و انجمن تک رمانخلاصه رمان:پسری متعصب و با غیرت از تبار کردستان،که برای ادامه زندگی و پرداخت قرضش،ناخواسته وارد یک باند مواد مخدر میشه وزندگیش از فرش به عرش میرسه از طرفی هم عشق دوران کودکی و نوجوانیش رو از دست میده.بعد گذشت سالها دوباره روزگار دو معشوق رو بر سر راهم قرار میده اما این بار همه چیز فرق کرده...
این داستان بر اساس دنیای ...
لوگو موشن و تیزر معرفی تک رمان کاری از تیم طراحی، گویندگی و تیزریست سایت و انجمن تک رماناطلاعات اجرائی:لوگو موشن و تیزر معرفی تک رمانطراح لوگو تک رمان: طلایه ( طیفا انصاری)گویندگان لوگو موشن: طلایه، آشوب آریامنش ، آیناز تابش، مطهره قلیزاده سروندیملیکا قنبری، سکینه حمیده دل، مبین حجازی، فرهود برومند، کیانا، بیتا، طنین و کیمیا کاردان.تیزریست: طلایهمیکسر: طلایهمنبع: سایت و انجمن تک رماناطلاعات عمومیلوگو چیست؟ و طراحی لوگو چه مزایایی دارد؟لوگو یک نشانهی گرافیکی است که میتواند به صورت علامت، سمبل، نوشتار و یا ترکیبی از اینها طراحی شود.این نشانه گرافیکی به وسیله شرکتهای تجاری، تولیدی و ...
دانلود پادکست دلنوشته نامههایی به فرزند آیندهاممقدمه:
دانلود پادکست دلنوشته نامههایی به فرزند آیندهامگاهی وقتها، ریتم ضربان قلبم از دستم خارج میشود ودلش میخواهد از س*ی*نهام بیرون بیاید تا شاید به تو برسد.
دلی که برخی اوقات در هوایت گم میشود.
برای تویی که هنوز نیامدهای، دلتنگ میشود.
اینیامده، ایفرزندم، من با تو حرفها دارم.
حرفهایی ازروی عشق، صداقت و مهربانی که وظیفه خود میدانم برایت شرح دهم.من از دوست داشتنت ناگزیرم، چراکه بودنت برای من شبیه آبونان شبم، واجب است.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.