خلاصه کتاب:همه چیز از ان شب شوم شروع گشتتو باید میرفتیبا وجود آنکه کل روز سرکار بودی اما نصف شب باید نامزدت رو که دیری از عقد نگذشته بود رو باید میرسانی به مقصدی که میخواهدنصف شب حرکت کردی که ای کاش نمیکردییا حداقل منم با خودت میبردی که الان درد از دست دادنت را تحمل نکنمچون شدنی نیستهمه میگویند باید محکم و قوی باشمهستمحداقل جلوی بقیهاما فقط خدا داند که با از دست دادن تنها برادرم در آن تصادف لعنتی چه درد هایی رو تحمل میکنمخدا میداند وقتی در درونت طوفان جاریست ولی مجبوری بخاطر روحیه پدر مادرت لبخند بر ل*ب داشته باشی چه درد بزگیست.
بعضی از تاپیک ها هستند که همیشه با اون ها داخل انجمن سروکار داریم و لازممون میشن، به همین دلیل لینک مهم ترین تاپیک های انجمن رمان نویسی تک رمان رو همراه با توضیح در این مقاله برای شما گردآوری کردیم.
تا بوده، همین بوده. اینجوری که جلوی خودمو بگیرم و نگم که چقدر قشنگ میخندی! که شبِ موهات، مومنِ زاهد رو بیدین و کافر میکنه!که دیدنِ لبات، هر آدمیو تشنه میکنه...اما؛ قول میدم یه روز که نشستیم چِفتِ هم، یه روز که بدون ترس و دلهرهی بعد و قبلش دستاتو لای انگشتام قفل کردم، بهت میگم که چقدر دوستت داشتم و چقدر نشون ندادم!اون روز، قدرِ تمومِ ندیدنها و نگفتنهای اجباری، میبوسمت.
خلاصه کتاب:هامین پادشاهی جوان، بیتجربه و تازه به سلطنت رسیده است.اَوینار دختری رعیت و فقیری که از خانواده سلطنتی تنفر عجیبی دارد!همه چیز خوب است تا هامین با اوینار اشنا شده و بنا به دلایلی هویتش را از اوینار پنهان میکند.و اتفاقات عجیبی که در حکومت میافتد و همه از چشم پادشاه میبینند، در حالی که او روحش هم از این ماجراها خبر ندارد...!در داستانی که تمام شخصیتهایش گرگی در لباس چوپان هستند باید به چه کسی اعتماد کرد؟!
ابر اهریمنان ماورایی در کالبد خشک قدرت و غرور از انرژی های برتر خود، با هم بر سر قدرت میجنگند...با دسیسه و توطعه با هم رقابت میکنند تا هر کدام قدرت بیشتر ماورایی خود را حفظ کند...تاریکی سودای نابودی جهان کائنات را دارد ...دختری از نسل انسان به پشتوانه قدرت طبیعت به عنوان کُشنده تاریکی به بازی نابرابری مقابل تاریکی برگزیده میشود، بازی شطرنج گونه ای اغاز میشود که بازیگردان ها پشت نقاب تزویر و قدرت پنهان شدند و مهره های بازی با چالش های سختی رو در رو خواهند شد ...اما در همه کائنات قدرت عشق میتواند از همه قدرت های برتر اهریمنی قوی تر باشد و برگ های بازی را تغییر دهد...اشک ابلیس را بر زمین جاری کند... تاریکی را به قدم زدن بر ان وا دارد... و دخترک بر تن ماه برقصد ...!!
خلاصه کتاب:زیباترین من من در پرستشم خورشید و چوب و سنگ انسان و آب و خاک هر چیز و هر چه هستسجاده من است منت خدای را پروردگار مهر پروردگار حسن انسان خاکیم با آب زنده ام و آتش کند مرا گرم از شکوه خویشآتش پرست من بارندگی و باد چرخید زندگی در دست قدرتش گرد آورندگی
لیلایت میشوم؛ مجنونم بمان کنارت میمانم، خانهات را ویران نخواهم کرد با خیالِ آسوده مجنونم بمان. تا نفس در سینه دارم لیلایت میمانم ای حضرتِ عشق؛ با وجودِ فروپاشیِ تمامِ دنیا ما فرصتی پیدا کردیم تا دیوانهوار همدیگر را بپرستیم نامِ عشقِ ما در صفحهی اولِ تاریخِ جهان خواهد ماند. این نبردِ آتشین آتشِ عشقِ ما را شعلهورتر کرد. وای که اگر این آتشِ عشق درونِ ما فوران کند؛ آنوقت تمامِ عشقهایِ جهان باید جلویِ آتشِ عشقِ مقدسِ ما، زانو بزنند و سر خم کنند.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.