خلاصه رمان:
کلادیا دِسانتوس همیشه حواسش به همهی جادوگرها بوده؛ به جز خودش! اون وقتی فهمید که گروه جادوگرانش درگیر سیاهی و پلیدی شدن، مخفیانه سعی کرد که جلوی اونها رو بگیره و با کمی کمک از طرف دخترخاله نیمه جادوگر _ نیمه گرگینهاش، تسا، هرکاری که
بازدیدها: 799