خلاصه:
سمن چند ساله که با کلی عشق و محبت دو طرفه با قادر ازدواج کرده ولی خدا صلاح ندونسته تا حالا بچه دار بشه…
همه بهش انگ میچسبونن که نازاست که بچه اش نمیشه ..سمن دلش پر از غصه است..
مخصوصا طایفه ی شوهرش بهش زخم زبون میزنن و ازارش میدن …تا اینکه یه روزبعد از چهارسال وقتی قادر
نیست…
مادرشوهرش..سمن رو از خونه وکاشونه اش بیرونش میکنه… اون هم به جرم نداشتن بچه …اون هم به
خاطر صلاح ومصلحت خدا…
سمنِ اواره ..سمن ِبیچاره …راهش میوفته به درخونه ی زینال ..پسرعموی سخت گیرش ..مرد سوخته دراتش
گذشته …مردی که با صورت نیم سوخته وپوست چروکیده ی دست هاش …غاصبیِ برای زنهای اطرافش …تلخ
وسخت ..تند وبی رحم…
دقیقا تو همین روزهاست که قضا وقدر خدا عوض میشه …نطفه ی شکل گرفته در بطن سمن بارور شده و سمن
داره مادر میشه…
ولی حاال باید دید ایا مرد بددهن وشکاکی مثل قادر شوهر سمن حاضر به قبول این بچه هست ؟…یا این بچه به
جرم نکرده ..به گناه نشده… مهر ه.ر.زه به پیشونیش میخوره وطرد میشه … پایان خوش
دانلود رمان سوخته دامانم نوشته moon shine
قسمتی از رمان:
یه وقتهایی نزدیک ترین کَسِت ..میشه دشمنت ودورترین ادمها میشن نزدیک تر از خودی …
تو این وقتهاست که دلت میخواد یه اغوش…. فقط یه اغوش از میون تموم اغوش های دنیا که مال تو نیست…
پیدا بشه تا درکت کنه ..
تا اندکی.. شاید هم ذره ای دردت رو بفهمه وبهت یاد اوری کنه که تنها نیستی
تو این لحظه ها دیگه مهم نیست که اون شخص زشته یا زیبا …پریچهر یا ابلیس …تو فقط هم دردیش رو میخوای ..
گوش های شنواش رو …دل مهربونش رو …شونه های محکمش رو ..شاید هم محبت در سینه اش رو …
رمان های پیشنهادی ما برای شما:
رمان های در حال تایپ:
رمان لبخند مصنوعی نوشته Asal_Km
رمان های کامل شده: