مقدمه: خاطرم باشد، اگر روزی دلم در خاطراتم جا ماند، بهخاطر آورم، خاطراتی که خاطراتم را به خاطرهها سپرد.
مینویسم از دل اگر بشنوی روزی…
روزی که خیال تمام احساساتم شدی دلم برایت شروع به تپیدن کرد.
آن روز بود که من ناتوانترین فرد جهان شدم و در گردابی عمیق فرو رفتم.
برشی از دانلود دلنوشته گرداب فلورا
نوشتن کم است. باید تمام آن لحظات با قلمم تداعی شود، قلمم معجزه میکند؛ معجزهای که هنوز هم ناتوانی عقل در برابر احساسم را به رخ میکشد و پس از آنهمه شیرینی، تازه تلخی را حس میکنم.
وقتی که لبخندت مهمان قلبِ تک و تنهایم شد، دل بیقرارم میخکوب سیاهی چشمانت شد.
***
آرامشش شیرینترین حال آن روزهایم بود. بهخدا که فرق داشت؛ آن دو گوی با همه فرق داشت.
هربار که محوت میشدم، زمین و زمان را فراموش میکردم و فقط توجهام مجذوب گودال گویهای تو میشد و همهچیز در نظرم محو میشد؛ اما امان از دست ثانیهها که همیشه رعدوبرق بودند و مهلت غرق شدن نمیدادند.
***
یادم میآید هر وقت شعر برایم میخواندی ادامهاش را دیگر نمیفهمیدم. تو چشمانت را میبستی و برایم شعر میخواندی؛ اما هربار من در همان دو کلمهی اولش کلاف شوخی کلمههایم تاب میخورد و تو برای هزارمینبار منطق کلمهها را در اختیار میگرفتی. تو خود میدانستی که من یا باید در نگاهت یا صدایت غرق شوم.
دانلود دلنوشته گرداب فلورا
***
اما کاش هیچگاه آن موسیقی در پلِیلیست آهنگهایم نبود! کاش سر در چاه فرو میکردم و به آهنگ ممنوعه گوش نمیسپردم که اکنون نالههای گریهآلود روح دردمند و تنهایم آلارم گوشم باشد!
هرگاه دست در خرمن موهایت میبردم نرمیاش تمام حس و حال خوب دنیا را به وجودم تزریق میکرد و من بیبهانه میخندیدم تو با تکخندی به تماشایم مینشستی.
***
دانلود دلنوشته گرداب فلورا
به راستی که من مدهوش تو بودم.
گاه طوفان در وسعت روحم میپیچید. گردباد اضطراب در وجودم میچرخید و موج در موج حادثهها و خطرها بر ساحل قلبم سر میکوبیدند.
پناهگاه کجاست؟
کدام آرامش نگاه خسته و نگرانم را خواهد نواخت؟ کدام لنگرگاه امن کشتی شکستهی جانم را پناه خواهد داد؟
حقا که پاسخ این پرسشها چیزی جز آ*غ*و*ش بیمنت تو نیست.
جهت دریافت راهنمایی برای نام نویسی در انجمن رمان نویسی تک رمان یا چاپ کتاب ازطریق ایتا یا تلگرام در ارتباط باشید Taakroman233@gmail.com 09195199153
نوشتن کم است. باید تمام آن لحظات با قلمم تداعی شود، قلمم معجزه میکند؛ معجزهای که هنوز هم ناتوانی عقل در برابر احساسم را به رخ میکشد و پس از آنهمه شیرینی، تازه تلخی را حس میکنم.
وقتی که لبخندت مهمان قلبِ تک و تنهایم شد، دل بیقرارم میخکوب سیاهی چشمانت شد.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.