سلام خدمت همراهانِعزیز انجمن تک رمان
امروز قراره یک گفتگوی پربار و جذاب با SHAGHAYEGH شقایق مهرلوس عزیز، نویسندهی نشریه انجمن داشته باشیم.
امیدوارم که این مصاحبه مورد توجهتون قرار بگیره و دوستش داشته باشید…
– سلام شقایق جان، ممنون از اینکه افتخار این مصاحبه رو بهم دادی
◇سلام به تک تک عزیزایی که قرار این مصاحبه رو بخونن
– اول ی بیوگرافی مختصر برای آشنایی بیشتر کاربرا از خودتون به ما میدید؟
◇من شقایق مهرلوسم. متولد ۱۸ تیرماه۷۹. عاشق سریال دیدن و کتاب خوندن.
– لیست آثارتون؟
◇مجموعه دلنوشته “باوانم”
مجموعه دلنوشته “رِوِری”
مجموعه اشعار “وِلیکور”
مجموعه اشعار “هیچ”
مجموعه اشعار “شقایقستان”
کتاب مجازی “هتل گرامر”
ترجمه رمان “به دنبال سیندرلا”
رمان چاپ شده “لحظههای بی تبسم”
رمان در حال تایپ “تناسخ پاییز”
دلنوشته چاپ شده “صندوقچه دل”
شعر چاپ شده “مرا بخوان برای تو مینویسم”
و…
– بیشتر به چه ژانرها و سبکهایی علاقه دارید و دلیل علاقتون به این سبکها چیه؟
◇ژانرهای موردعلاقه من بیشتر جنایی، معمایی، پر رمز و راز و این سبکیهاست.
چون دوست دارم چیزایی رو بخونم یا ببینم که ذهنم رو درگیر کنه و باعث بشه ساعتها بهش فکر کنم و دنبال جوابش باشم.
چیزهای سطحی و ساده معمولا برام کسل کنندست.
– از چه چیزهایی برای نوشتن الهام میگیرید؟
◇راستش واقعا نمیدونم از چه چیزهایی الهام میگیریم! شاید خیلی قابل باور نباشه ولی واقعا چیز خاصی نیست که بتونم عنوانش کنم.
گاهی نشستم یه گوشه و خیرهم به صفحه سیاه تلویزیون و کلی ایده از ناکجا آباد ظاهر میشه و گاهیم تلنگرایی که کتاب و سریال بهم میزنن.
– از چه سنی کار ترجمه رو شروع کردید و چیشد که تصمیم به این کار گرفتید؟
◇از تقریبا ۱۸ سالگی به واسطه رشتم که مترجمی هست.
اوایل به اجبار بود چون زیاد گرایش ندارم به انگلیسی ولی چند وقتی هست که دوست دارم صرفا برای تفریح ادامش بدم.
– چیشد که برای چاپ کتابتون اقدام کردید؟
◇حرف مردم! خنده داره ولی واقعا حرف مردم اونم غریبه محرک چاپ من شدن!
چون باور نداشتن من یه مترجمم و نویسنده.
البته که هنوز کلی راه دارم تا خودم رو اینجوری خطاب کنم اما آدم گاهی باید خودش رو ثابت کنه حتی اگه اول راه باشه وگرنه سنگهایی که پرت میکنن آزار دهنده میشه.
– چیشد که نشریه تک رمان رو برای چاپ اثرتون انتخاب کردید؟
◇چون بهشون اعتماد داشتم
و ممنونم ازشون که اینقدر عالی و باحوصله هدفای من و خیلیهای دیگرو محقق میکنن.
مخصوصا الان که به نوپاها اعتمادی ندارن
– برای چاپ چه مراحلی رو طی کردید و آیا طی این مراحل به مشکلی هم برخوردید؟
◇مراحلش مثل همه مراحلای دیگس. تاییدیه و مجوز گرفتن و…
مشکلی که خیلی سخت بگذره نه ولی سر ترجمم خیلی نگران بودم بخوان اذیت کنن که خداروشکر چیزی پیش نیومد و یه بخشی از شعرمم لطف کردن سانسور کردن…
– خاطرهی خاصی هم مربوط به این دوره دارید؟
◇نمیدونم خاطرهی خاص از دید بقیه چی میتونه باشه اما برای من تجربه هر اتفاق جدیدی خاصه.
اینکه دونه دونه کلماتی که نوشتم و خلق کردم رو کاغذ اومد و توسط چندین نفر لمس و خونده شد بنظرم خاصترین اتفاق ممکنه.
– وقتی کتابتون چاپ شد چه بازخوردی از اطرافیان دریافت کردید و واکنشتون به این بازخوردها چی بود؟
◇بنظرم خیلی زوده بخوام از واکنشا بگم اما اینکه بعد خوندن داستانم چشماشون خیس شد و بعد خوندن ترجمم چشماشون خوشحال، یعنی نصف راه رو درست رفتم.
از کساییم که خوندن تشکر ویژه میکنم و بابت نظرای قشنگشون دستشونو می*ب*و*سم.
– کدوم اثرتون رو بیشتر دوست دارید و چرا؟
◇اوممم جواب این سواله سخته چون قطعا شنیدین که هر کتابی مثل بچه آدمه اما اولین رمانم رو “لحظههای بیتبسم” با تموم کم و کاستیهاش با جون و دل دوست دارم و قطعا به زودی بازنویسیش میکنم.
دلیل این حجم از علاقم بهش هم بابت این بود که قبل این یه رمان دیگه آماده کرده بودم و ناظر رمان بخاطر ضعیف بودن قلمم ردش کرد و خب احساس کردم خیلی در حقم اجحاف شده و خیلی یهویی ایده این رمان به ذهنم خطور کرد و بابت قلمم تحسین شد!
البته تکرار میکنم بنا به دلایلی این رمان تو مبحث توصیف و یکسری نکات کوچولو ایراد داره اما بچه موردعلاقمه.
– توصیهای به نویسندگان و مترجمانی که قصد چاپ کتابشون رو دارن؟
◇حقیقتا به مترجما توصیه میکنم تا حد امکان سمت ترجمه عاشقانه نرن چون ماها مسئولیت سنگینی در قبال انتقال نوشتههای نویسندهها داریم که بخاطر قوانین مجبور به حذف یا دستکاری هستیم و این غیراخلاقیه.
سعی کنن چیزهایی ترجمه کنن که یک واو تغییر نکنه و به نویسندههای عزیز هم تنها توصیهای که میتونم به عنوان کوچیکترین عضو کنم،
اینه که هدفدار بنویسید.
– نظرتون دربارهی نشریه تک رمان و عملکردش؟
◇مثل اسمش تکه
پیگیریاشون و زحمتایی که میکشن قابل تقدیره
طراحیاشونم که نگم براتون
– ایده، انتقاد و یا پیشنهادی برای تک رمان به خصوص بخش نشریه؟
◇درحال حاضر چیز خاصی نیست فقط عمیقا میخوام بهترین نشریه ایران بشیم و تو لیست پرفروشترینها قرار بگیریم.
– حرف آخر؟
◇امیدوارم کتابهای من ارزش چشمهای قشنگ شماهارو داشته باشه و روح و قلبتونو لمس کنه.
به شخصه از این گفتگو بسیار ل*ذت بردم.
به امید موفقیت های روزافزون برای این نویسندهیعزیز