هایکا پسریه که اومده انتقام بگیره، انتقام تمام زجرایی که کشیده، سگدو زده تا ردی از قاتلهای آرزوهاش پیدا کنه و پیدا هم کرد. حالا اولین طعمهی اون انتظار شکار شدن رو میکشه. این وسط آیسل گناهی نداره و بیگناهه و به واسطه همین بیگناهی اجازهی زنده موندن پیدا کرد تا در کنار قاتلهای صاحبکارش زندگی کنه تا یه روزی متوجه بشه چه رازی این وسط نهفتهست.
اطلاعات فایل رمان
نام رمان: درخشش ماه در سایه انتقام
منبع تایپ: تک رمان
ژانر (موضوع): عاشقانه، جنایی، مافیایی، طنز
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: هدیه صفائی
ویراستار: نیلوفر آبی
ناظر: fzramacani
طراح جلد: tarlan
کپیست: kimia kardan
سخن نویسنده
ممنون که رمانم رو میخونید، واقعا اگر رویایی دارید باید تحت هر شرایطی براش بجنگید و ناامید نشید. منم سالها با خودم جنگیدم تا شجاعتش رو پیدا کنم که دست به قلم ببرم و بنویسم. واقعا باید تشکر کنم از پدر و مادر عزیزم که امید دادن و دوستای خوبم که همیشه تشویقم میکنن تا انجامش بدم.
دانلود رمان درخشش ماه در سایه انتقام
قسمتی از رمان:
مقدمه: دو آدم سر راه هم قرار میگیرن ، یکی گناهکار و یکی بیگناه. اما گناهکار گناهش دزدی نیست، فقط انتقامه؛ اما واقعا جرمه یا حقش گرفتن انتقامه؟ همیشه که آدمها با دنیای سیاه به دنیا نمیان. اتفاقاتی میافته که عواطف یک نفر میمیره، وجدانش میمیره و دست به اسلحه میبره تا خودش رو آروم کنه.
با پا گذاشتن مهمانان در خانه، داستان شروع شده بود. این مثلث مرگ سه سر داشت، یک سر قاتلی بیرحم که نقاب پاکی به صورت داشت و سر دیگر پسر زخمخورده که به دنبال انتقام بود؛
دانلود رمان درخشش ماه در سایه انتقام
اما سر سوم بیگناه بود و در زمان و مکان نامناسب، راس دیگر این مثلث را تشکیل داده بود. قاتلان بیرحم بدون دانستن سرنوشتشان، روزها را میگذرانند، اما شمارش معکوس زندگی آنها رو به پایان بود؛ شاید همان زمانی که قدرت چشمشان را کور کرده بود و بیرحمانه دست به اسلحه بردند و زندگیِ پسری بیگناه را نابود کردند، این شمارش برای آنها آغاز شده بود تا به امروز که انگار موعود مرگ یکی از آنها فرا رسیده بود و بدون دانستن آن،
مهمانان خود را پذیرا میشد و با هر قدمی که برمیداشت، مرگ از رگ گ*ردن به او نزدیکتر بود و با هر قدمش، مرگ هم گامی برمیداشت. درنهایت تیر انتقام، س*ی*نهاش را نشانه گرفت. دختر با صدای بلندی که شنید، از جا پرید و رو به بالا دوید. کنار اتاق رئیسش ایستاد، دو دل شده بود؛ اما در نهایت در را باز کرد و چشمش دید و جیغش سکوت وهمانگیز فضا را شکافت.
چشم در چشم پسری با چشمان یخی دوخت و با ناباوری به او نگاه کرد؛ اما دستی مردانه با تقلا اور ا به دنیای بیخبری دعوت کرد. رئیس غرق در خ*ون بود و فقط پسر میدانست چرا.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
کیا خوندن؟ ارزش خوندن داره؟ من فنه این ژانرم
گلم بخون و نظرت رو حتما بگو♥
خسته نباشید نویسنده عزیز
ممنونم گلم😍😍😍فدا♥
موفق باشید. قلمتون مانا💛-)
فدااا♥♥♥مرسی 😍
باتشکر از نویسنده عزیز. قلمتان مانا.
فداتون😍