پ.ن: تخدیر مترادف موادمخدر هست.
تخدیرهای ثانیهای برای اینکه بشه تخدیرهای ثانیهای هزاربار ویرایش خورده. نسخهای که الان شما عزیزای دلم میخونید حاصل تحقیقات سنگین و تلاشهای این دوسال منه.
تخدیر قصدش آگاهیه و کمی دورشدن از دنیایواقعی و رفتن به دنیای شخصیتهاشه و به هیچ قشری توهین نمیکنه. بهتون قول میدم از اول رمان تا آخرش که قراره بخونید شگفتزده بشید و رمان دلتون رو نزنه. توقع هیچ شخصیت سفید و کاملا خوبی رو اصلا نداشته باشید چون تخدیرهای ثانیهای هم خودش هم شخصیتهاش متفاوتن:)
یکعالمه لاو یو دارید.
»ماهک (آیدا نایبی)«
مهرداد متاسف سری تکانداد و چشم از پرونده برداشت، به چشمهای قرمز و گشاد شدهی افتخار خیره شد. انتظار بیش از این را داشت. خندید.
– تعجب کردی؟ بگذریم که خواهرها و برادرت چی شدن. تو ادامه بده، میخوام بدونم چجوری شدی پنجهطلا.
دستان افتخار مشت شدهبود، بهطوری که بندبند انگشتانش از فرط خشم، سفید شده بودند. هنگام عصبانیت مدام سرش را تکان میداد. سوز سرد اتاق نیز نمیتوانست آتشخشم او را خاکستر کند. دوستنداشت اینپلیس از خدا بیخبر گذشته و آینده و الانش را مانند پتک بر سرش بکوبد. حالات خماریاش کمتر شد، حرفهای نیشدار مرد روبهرویش مثل تشت آبیخی بود که او را از خواب بیخیالیاش بیدار کرده است. مهرداد هیچ توجهی به حالات او نداشت. لبخند مرموزی کنجلبانش نشست و چشمکی زد.
من این رمان رو درحال تایپ خوندم و پیشنهاد میکنم?
نویسنده عزیز خسته نباشی.
عزیزی ساری جانم ممنون??
به بهههههه پرفکتههههه عالیهههه خفنههه عشقههههه مرسی از نویسنده جان عزیزم ماهکممم واقعا قلم جذاب و گیرایی داری عزیزم امیدوارم به بهترینن موفقیت ها برسی که لیاقتشو و استعدادشو داری ❤️❤️❤️❤️
این رمان عالیه حتما بخونیددد❤️❤️❤️??????
خسته نباشی عزیزم❤️❤️❤️
عزیزمنی بهار..لطف داری*-*
خسته نباشید? من این رمان رو توی انجمن خوندم البته نصفش رو الان دانلود میکنم و با خیال راحت میخونم?
ای جانم*_*امیدوارم به دلت بشینه دختر بارانم…نظر یادت نره^-^
خسته نباشی ایدا جان
قلمت مانا
ممنونم مبیناای عزیزم*-*
خسته نباشی آیدا جان?
تبریک گلم… .
ممنون چکاوک عزیزم*-*
خسته نباشی تنفس، عالی بودی واقعا ♡
ممنونم زینب جانم*-*
خسته نباشی ایدا جان
ممنونم مروای عزیزم
خسته نباشی نویسنده عزیز.
قلمتان مانا
ممنون جانا
امیدوارم تخدیر به دلت بشینه*-*
خسته نباشی نویسنده عزیز
ممنون مدیرجان*-*