تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه

دانلود رمان نیروی برتر

دانلود رمان نیروی برتر

خلاصه:

رمان نیروی برتر، راجع به کسانی هست که افسانه می‌شوند! کسانی که با جان و دل، برای نجات مردمانشان به میدان جنگ می‌روند.
این رمان راجع به کسانی هست که، نیروی برتری دارند نیرویی که “شاید” کسی نتواند شکستش دهد.
نیروی برتر، ترکیبی از نیرو‌های خارق‌العاده‌ای‌ست که برترین نیروی جهان را تشکیل می‌دهد.

سخن نویسنده:
تا جایی که من اطلاع دارم رمانی شبیه به رمان من نیست!
یعنی به نظر خودم ایده‌ی رمان کاملاً متفاوته، و با ترکیب چندتا از موجودات نیرویی به وجود میاد. این رمان برای من خیلی با ارزشه و بدونید که فقط کسایی که هم سلیقه‌ی من هستند باید بخونند چون سلیقه‌ها متفاوته و ممکنه کسی دوسش نداشته باشه:).
این رمان دو جلدیه، و همه چیز توی جلد دوم آشکار میشه:)
باید بگم که هر اسم یا مکان همه‌ش زاده‌ی ذهن منِ نویسنده‌ست.

دانلود رمان نیروی برتر 

نویسنده : فاطمه وفایی پور

ژانر: عاشقانه، تخیلی

ناظر: نرجس شهبازی 

ویراستار: نسا رحمتی 

رمان های درحال تایپ انجمن :

رمان درحال تایپ سیب های کال اثر پارسا تاجیک 

رمان درحال تایپ امید رهایی جلد دوم اثر deimos

رمان درحال تایپ پادام اثر shaghayegh_96

رمان درحال تایپ منطق عاشقی اثر فاطمه وفایی

رمان درحال تایپ کلاغ زاده اثر نوشین سلماوندی 

قسمتی از متن :

+گاهی وقت‌ها دلم می‌گیره!

_از چی؟

+از نیرویی که دارم!

_تو باید خوش‌حال باشی که این نیرو رو داری! برترین نیرو توی جهانِ!

“قسمت اول”

نگاه سرد و یخی‌اش را به آن لباس سبز رنگ دوخت.

_بانو؟

بی‌حس به او نگریست. چیزی نگفت. خودش باید می‌گفت. عادت نداشت خود را کنجکاو نشان دهد.

– این…

به همان لباس سبز رنگ که به نیم متر هم نمی‌رسید اشاره کرد.

لباسی که اگر می‌پوشیدش فقط قسمتی از بالاتنه‌اش را می‌پوشاند و شکم و… را به نمایش می‌گذاشت. سپس قسمتی از رون‌های پایش را می‌پوشاند. رنگ سبزش، برق می‌زد.

– برازندتونه بانو!

با همان دو تیله‌ی بی‌حس به او نگاه کرد. نه عصبانی بود و نه ناراحت، بی‌تفاوت بود.

تنها یک جمله را بر زبان آورد:

– این لباس‌ برای من مناسب نیست!

دهانش باز شد. یعنی چه که مناسب نیست؟ مگر مشکلش چیست؟ برای او چه خوب است؟ نگاهش را به زمین دوخت به همان زمینی که حال، در این اتاق سفید بود. از استرس ناخن‌هایش را در پوست ظریف دستش فرو می‌کرد. نمی‌دانست چه می‌شود. شاید عاقبت بازهم بیرونش کنند.

– چرا حرفی نمی‌زنی؟!

با بی‌حسی تمام سخن می‌گفت. او که بود؟ بی‌حس ترین موجود عالم؟

چانه‌اش لرزید. مردمک چشمش لغزید. با هر توانی که داشت؛ با هر لکنت زبانی که بود؛ صحبت کرد تا حداقل حرفی زده باشد.

– بـ… بانو‌‌؟ کـ… .

خسته شده بود از این لکنت زبانش. لکنتی که هنگام ترس به سراغش می‌آمد.

– ببین؟

جمله‌اش‌ قطع شده بود. نگاهش را از کف اتاق گرفت و به آن چشمان آبی رنگ دوخت.

وقتی دید نگاهش می‌کند گفت:

– این لباس، خیلی خیلی بازه!

صدای تپش قلبش را شنید، ادامه داد:

– این لباس اصلاً به من‌، که ملکه‌ی آیندم نمی‌خوره!

سرش را پایین انداخت. همیشه اشتباه می‌کرد.

حرفی نزد، چه داشت که بگوید؟!

جانی در بدن نداشت. نمی‌توانست بایستد.

– بـ… .

بی‌حس‌تر از هر چه گفت:

– مرخصی!

دهانش را همانند ماهی باز می‌کرد تا چیزی بگوید ولی نمی‌توانست.

فضای سنگینی در اتاق بود. باید قبول می‌کرد که همیشه بیرون می‌شد.

موهای طلایی رنگش پریشان روی صورتش بود. بی‌حوصله و خسته کنارش زد. با پاشنه‌ی پا چرخید و به سوی در رفت.

– در ضمن… 

برگشت و با بی‌حوصلگی نگاهش کرد.

بی‌حوصله بود. خیلی! خسته شده بود.

حتی به او نگفت “بله”!

منتظر بود تا “بله” ای بگوید اما نگفت. بی‌خیال منتظر ماندن شد.

– به طیلا بگو بیاد.

پوزخندی کنج لبش جا‌ خوش کرد. “طیلا” همیشه طیلا بود.

همیشه او بود.

برگشت و در حالی که دستگیره‌ی طلایی را می‌فشرد، بغض لعنتی‌اش را خفه کرد.

 

فرمت پی دی اف

رمان های پیشنهادی :

دانلود رمان کرانه‌های آرامش اثر ملیحه کرمی 

دانلود رمان سرکوب 

دانلود رمان نبض یک مرد 

دانلود رمان شهر آشوب 

دانلود رمان دختری به نام مروارید 

  • اشتراک گذاری
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    نیروی برتر
  • ژانر
    عاشقانه، تخیلی
  • نویسنده
    فاطمه وفایی پور
  • ویراستار
    نسا رحمتی
  • طراح کاور
    نسا رحمتی
  • صفحات
    ۱۱۵
  • حجم
    ۱.۵
  • منبع تایپ
    www.taakroman.ir
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
درباره maryam banoo
مریم مرشدزاده هستم، مدیریت کل سایت و سرپرست بخش کتاب
کامنت ها
  • Golnaz
    4 اردیبهشت 1399 | 11:58

    جلد دوم تایپ نشده و به احتمال زیاد به این زودی‌ها تایپ نمیشه

  • ….
    3 اردیبهشت 1399 | 17:38

    افتضاح بود

    • Golnaz
      10 اردیبهشت 1399 | 16:40

      می‌دونم=/

  • Hananeh
    3 اردیبهشت 1399 | 15:32

    بد نبود سوالات زیادی توی ذهنم رو به وجود اورد جلد دومش کجاست؟ و اسمش چیه؟

ورود کاربران

  • کیمیااین رمان ماله خیلی وقت پیشه???? اولین قلمم یبار ویرایشش زدم اما از دستم رفت خلاص...
  • Zahrajafarianسلام به شماره 09195199153 در ایتا یا تلگرام پیام بدید...
  • سونیاسلام من ثبت نام کردم اما نمیدونم چطوری رمانم رو براتون ارسال کنم اگه امکانش هست...
  • Zahrajafarianسلام ایمیل بدید taakroman233@gmail.com...
  • Zahrajafarianلینک مشکل نداره اگر باز نمیشه براتون ایمیل بدید بفرستم taakroman233@gmail.com...
  • Zahrajafarianسلام در حال ترجمه هست...
  • Zahrajafarianسلام لینک مشکل نداره روی این لینک بزنید http://dltaakroman.ir/%D8%B1%D9%85%D8%A7...
  • پریترخدا جلد آخرم بزارید خسته شدم هر روز چک میکنم...
  • helenسلام من نمیتونم رمان و دانلود کنم چرا؟...
  • helenسلام ببخشید من نمیتونم رمان و دانلود کنم چرا؟...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 453 نوشته
  • 7 محصول
  • 879 کامنت
  • 11 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.