یک دختر سادهی روستایی که آرزوهایش یک شبه بر باد میرود و او مجبور میشود گرگینه بودنش را بپذیرد و این اتفاق زمانی میافتد که نیرا خود را کنار جسم نیمه جان بهترین دوستش و جنازهی یکی از درندههای شب میبیند.
حال که زمان انتقام فرا میرسد، نیرا میماند و قبیلهی از هم گسیختهاش و غــریـ ـزهای که او از آن متنفر است.
او که از ارثیهی مادریاش فرار میکند، به خاطر کشتن یکی از درندهها خود را مقصر میداند و منتظر انتقام آنهاست.
دانلود رمان زوزه در مه
نویسنده : نگین مقصودی
ژانر: عاشقانه، فانتزی
مقدمه :
سرنوشتم تلخ است؛
مثل شب
مثل غمناکترین لحظهی عمر
من به مهتابیترین نقطهی شبها وصلم
سر من سخت به سودای عدالت وصل است.
ماه با من قهر است،
من و تنهایی عمریست به هم میخندیدم.
سرنوشت باز نوشت،
من و ماه و زوزه
من و شب از دل یک حادثه لبریز شدیم.
تب خون من را برد
از دیار… از همان خانه که من تا به سحر
از لب پنجرهاش صبر به دل میدادم.
و من از ده رفتم.
من به خونینترین ارثیهام دل بستم.
قسمتی از متن:
هنوز به خوبی آن قطره اشکی که از گوشهی چشمش ریخت را به یاد دارم.
لرزش صدایش بیشتر شده بود.
– گرگ پیر کنار دخترش روی زمین افتاده بود و نفسهای بریده بریدهاش از عمق سینهی زخم خردهاش بیرون میآمد.
دستم را زیر سرش بردم، هنوز زنده بود.
صدای هق هقم اجازه نداد ساها حرفش را ادامه بدهد. سرم داغ شده بود، حرفهایی که شنیده بودم با تصویری که از مرگ مادرم دیده بودم تمام وجودم را به آتش کشیده بود. نفسهای داغی از ریهام بیرون میآمد.
صدایم دورگه شده بود، داغی چشمانم را از سوزش پلکهایم حس میکردم. چشمهای گشاد شدهام را به صورتم ساها دوختم.
– اونها کی بودن؟
ساها حرفی نزد. بار دیگر و این بار با خشم وحشتناکی که از اعماق قلبم بیرون میآمد فریاد زدم.
– ساها اونها کی بودن؟
ساها که فریاد من اصلا وحشت زدهاش نکرده بود چشم در چشمم دوخت و با لحنی که دیوانهام کرد فریاد کشید:
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.