تک رمان
دانلود رمان
تک رمان
پست های ویژه

دانلود رمان دو روی زندگی

دانلود رمان دو روی زندگی  

خلاصه رمان:

دختری پرورشگاهی تو سن هجده سالگی با آدمی به ظاهر معمولی ازدواج می کنه . حالا پنج سال گذشته و دختر ساک بدست پیش محبوبترین مربی پرورشگاه بر می گرده تا براش تعریف کنه چیا به سرش اومده و شوهرش چطور ادمی بوده . البته زمان زیادی لازم داره تا بتونه پرده از روی حقیقت برداره .

ظاهرمردی که شکیبه بهش سپرده شده بود تا تکیه گاه دل پر دردش باشه ، خیلی متفاوت تر از درونش بود. اما زندگی که واینستاده دختر قصه ی ما فقط گذشته رو مرور کنه ؟زندگی در حین اینکه اون تو گذشته غرقه و دائم ازش فرار می کنه ، داره بی وقفه به سوی آینده حرکت می کنه . اما انگار برگشتنش به نقطه ی شروع ، به همون پرورشگاه و پیش همون آدمهایی که این زندگی رو براش صلاح دیدن ،یه نقطه ی عطفه . یه چرخش صد و هشتاد درجه ای برای دیدن روی دیگه ی زندگی.

همراه باشید با شکیبه پویا


اطلاعات فایل رمان


نام رمان: دو روی زندگی

منبع تایپ: نامشخص

ژانر (موضوع): عاشقانه، اجتماعی

وضعیت: تکمیل شده


اطلاعات تیم اجرایی


نویسنده: سمیه.ح.ف

طراح جلد: گلناز  

ویراستار: ندارد.

طراح تکست گرافی: ندارد

کپیست: نگین نوروزی  

ناظر: ندارد.


سخن نویسنده:


بازم یه حقیقت باورنکردنی . بازم یه موضوع جدید.بازم یه معضل. بازم یه آدم تو یه دنیای متفاوت. بازم یه زندگی عجیب.

شاید یه قسمتهایی از داستان براتون باور پذیر نباشه . ولی از همینجا اعلام می کنم چیزی که الان دارم براتون می نویسم ، برگرفته از یه پرونده ی حقیقیه . پرونده ی جدایی شکیبه از همسرش و علت اون ، یه معضل مجهول و کم پرداخته شده ی اجتماعیه که مطمئناً برای خیلی هاتون تازگی داره . احتمالاً بیشترتون حتی تصورش رو نمی تونید بکنید .


دانلود رمان دو روی زندگی

قسمتی از متن رمان:

زن جوان چشمی گفت و اونا رو تنها گذاشت!به آقای توفیقی بگین دو تا چایی بیاره! صولت لبخند گله گشادی زد و و اونو دعوت به نشستن کرد و به خانمی که همراه شکیبه اومده بود تو ،گفت:ممنونم ! ولی شما اصًال تکون نخورین انگار زمان اثری رو شما نداشته. دستش رو جلو برد و دست صولت رو فشرد و گفت:چقدر بزرگ و خانم شدی شکیبه جان ! راه گم کردی دختر ؟ پالستیکیه ،گفت: صولت نگاهی به سرتا پاش انداخت و با همون لبخند همیشگی که نمی دونست چرا همیشه حس می کردممنون می شم راهنمایی بفرمایین ایشون رو ببینم…. ناچارًا رو به دختر گفت: کجا و صولت کجا ! اما چاره ای نبود . شاید صولت آدرسی چیزی از افراشته داشته باشه! هیچ وقت در طول هجده سالی که اینجا بزرگ شد و قد کشید ، نتونست مهر صولت رو تو دلش جا بده . افراشته ایشون خانم صولت مدیریت اینجا رو به عهده گرفتن . می خوایین ایشون رو ببینین؟دو ماه بعد از استخدام من ، ایشون بازنشسته شدن . االن دو سالی می شه که دیگه اینجا نمی یان ! به جای زن جوان لبخندی زد و گفت:با خانم افراشته مدیر اینجا کار دارم. لبخند نصفه نیمه ای زد و گفت:خانم ؟کاری داشتین ؟ با صدای زن جوانی به خودش اومد. ها از تو اتاقها و همینطور حیاط خلوت پرورشگاه کامًال اونو برده بود به گذشته ی نه چندان دور خودش. آشنا بود . هیچ کس تو محوطه نبود . بی صدا و با قدمهای آهسته خودش رو رسوند به در ساختمان . هیاهوی بچه شد ، انداخته بودن. نمی دونست برای چی اینجاست ! شاید تنها مسیری بود که تو زوایای ذهنش هنوز هم براش اینقدر هم بلند نبودند سایبان قشنگی رو روی جاده ی باریکی که به ساختمان سی ساله ی پرورشگاه منتهی می زمانی ، یه زمانی که خیلی هم دور نبود ، آبی رنگ بود و حاال سبزش کرده بودن. درختهایی که پنج سال پیش ساک به دست جلوی در پرورشگاه ایستاد . نفس عمیقی کشید! دوباره برگشته بود . در آهنی سبز رنگ ، یه


بنر تکست‌گرافی رمان:


موجود نمی‌باشد.


پیشنهاد ما برای شما:


رمان درحال تایپ دست خط زندگی نوشته کیانا سبزی 

رمان درحال تایپ  درخشش ماه در سایه انتقام نوشته هانیه صفایی 

رمان درحال تایپ مقبره‌ای برای تو نوشته سارا مقصودی 

دانلود رمان تقاص دل بستن

دانلود کتاب آموزشی ناگفته های زبان 

دانلود رمان ترجمه شده من آلفا میشوم 


باکس دانلود فایل


دانلود رمان دو روی زندگی

  • اشتراک گذاری
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • 1592 روز پيش
  • Zahrajafarian
  • 1,082 بازدید
  • 0 کامنت
کامنت ها

ورود کاربران

  • Zahrajafarianسلام بله...
  • Zahrajafarianروی لینک دانلود نگه دارید بزنید باز کردن در برگه جدید...
  • ایماناَه اَه پر از غلط املایی اعصابم خورد شد 🤬🤬🤬...
  • ℋ𝒶._.𝒸ℋگـر یـوسـف قـلـ♡ـب زلـیـخـا بـشـکـسـت تـا اَبـد پـاے زلـیـخـا بـنـشـسـت ؛ گـَرچـ...
  • ساراسلام. لینک خرابه...
  • HADISEHسلام یه سوالی داشتم... من دارم رمان مینویسم و میخوام انتشارش بدم ... شما اینجا ر...
  • Parastooواقعا از تمام زحماتتون ممنونم انگار ک ی تیکه از قلبم کنده شده بود ولی الان سر جا...
  • Zahrajafarianدر انجمن رمان نویسی تک رمان عضو شید...
  • Zahrajafarianبه شماره 09195199153 در تلگرام پیام بدید یا ایتا...
  • مریمmaryamdastfal82@gmail.com...
درباره سایت
تک رمان
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
آمار سایت
  • 494 نوشته
  • 11 محصول
  • 924 کامنت
  • 11 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.