خندههام برای تو، گریههام برای تو.
نفس کشیدنم برای تو، بینفس موندنم برای تو.
میبینی؟! همهچیز من برای توعه!
دردونه، چهجوری دلت میاد زجر کشیدنم رو ببینی؟
مگه نمیگفتی؛ طاقت دیدن اشکام رو نداری؟!
مگه قول ندادی؟ همیشه میگفتی بدون من جایی نمیری.
اینکه دست تو نیست رو حالیم نمیشه!
فقط میدونم هیچوقت زیر قولایی که بهم میدادی؛ نمیزدی!
همه دنیا بگن پیشم نمیمونی؛ نمیفهمم!
تو بدون من هیچجا نمیری!
نمیدونی دلم چهقدر تنگ شیطنتهاته، دلتنگ خندههات.
حتی اون عصبی شدنهات که همه ازت حساب میبرن!
میشه بیای و من رو تو این دنیا انقدر تنها نکنی؟!
وقتی نیستی انگار تنهاترین آدم دنیا منم!
من برای تو، تو برای من.
آخ، که چهقدر زیبایی!
نمیدانی وقتی که میخندی؛ چهقدر ذوق میکنم!
دلم غنج میرود از خنده هایت.
وقتی مظلوم میشوی؛ تو را فقط میتوان بوسید.
شیطنتت که گُل میکند؛ دلم چلاندنت را میخواهد.
اما امان از آن وقتهایی که سکوت میکنی و میروی در لاک خودت؛ تمام دنیا کنار تو، بغض میشود!.
بخند جانا؛ به صورت معصوم تو، فقط خنده میآید!
تو را بهانه میکنم برای زندگی.
تو حس ناب طراوت زندگی هستی.
همان نسیمخنک اولصبح؛
بوی نم خاکخیسخورده!
ذوق همان دانههای ریز برف که به پنجره اتاقم میخوره!
نمنم آروم و روحبخش بارونبهاری.
لذت خوردن یک لیوان شکلات داغ،
با شکلات تلخهایی که تو دوست داری!
یا شاید فنجانی قهوهداغ در سرمای لذتبخش زمستان…