قسمتی از متن رمان:
– دنیا! بیا اینو ببر دیگه.
با لبخند به غرولندهای مرد جوان خیره شده بود، که مشغول پایین گذاشتن اثاثیه بود. مرد عصبی به طرف در رفت و سرش را به داخل محوطه مایل کرد و فریاد زد:
– مُردی؟ بیا دیگه.
صدای ظریف دخترانهای از داخل خانه آمد که با کلافی پاسخ مرد را به زبان آورد:
– خودت بمیری، دارم کمک مامان میکنم.
لبخندش عمیقتر شد و نگاهش را از آن مرد گرفت.
با لبخند به غرولندهای مرد جوان خیره شده بود، که مشغول پایین گذاشتن اثاثیه بود. مرد عصبی به طرف در رفت و سرش را به داخل محوطه مایل کرد و فریاد زد:
– مُردی؟ بیا دیگه.
صدای ظریف دخترانهای از داخل خانه آمد که با کلافی پاسخ مرد را به زبان آورد:
– خودت بمیری، دارم کمک مامان میکنم.
لبخندش عمیقتر شد و نگاهش را از آن مرد گرفت.
کلید را درون قفل گرداند و همان حین پای راستش را به لنگهی در تکیه داد و فشار ریزی به داخل وارد کرد، که در با صدای تیکی باز شد.
کلید را از قفل جدا کرد و به داخل کولهاش انداخت. وارد حیاط شد و در را که قیژ قیژ ناشی از قدیمی بودنش روی اعصاب بود، محکم بست.
از دو پلهی مقابل پایین رفت و پاهای خستهاش را به روی موزاییکها گذاشت و حینی که قدمهای سنگینش را به سختی روی آنها می کشید، نگاهش را برای دیدن ساختمان آجری بالا کشید.
لینک دانلودش کجاست؟
سلام لینک دانلود موقتا حذف شده
عالیه سایت خوب و کاملا زیبا ، امدیوارم بهترین هارو داشته باشید
مررسی عشق من?همچنین واسه خودت عزیزم❤