دانلود رمان صلیب شکسته (ویژه تک رمان)
خلاصه:
عاشقانهای خاص، ممنوعهای ناب میان دختری از جنس صلیب و مردی از جنس تسبیح. “کاترین” دختری از تبار مسیح با ورود برنامهریزیشدهاش به ایران و شرکت “ققنوس” باعث دگرگونیبزرگی در زندگی امیرسام کیانفر، مدیرعامل شرکت، میشود و روزهایی را رقم میزند که هیچگاه در تصور هیچکس نمیگنجید. بازی را به پایان میرساند که نتیجهاش تنها خ*ون بود و مرگ. مرگعشق، مرگاحساس و مرگتمام هستی این مرد.
اطلاعات فایل رمان
نام رمان: صلیب شکسته
منبع تایپ: تک رمان
ژانر (موضوع): عاشقانه،هیجانی، مذهبی
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: مهدیه سیفالهی
طراح جلد: tarlan
ویراستار: Nesa، miss_meli
ناظر: fzramacani
کپیست: lady mobi
دانلود رمان صلیب شکسته ویژه تک رمان
قسمتی از رمان:
دستانش را به روی کمر و پارچهی حریر لباسخواب مشکیاش قلاب کرد و نگاه دریاییاش را به عکس مقابلش دوخت. در حالی تمام اجزای صورت درون عکس را در ذهنش حک میکرد؛ زمزمه کرد:
– بالآخره اون روز رسید.
دستانش را از کمر جدا کرد و انگشتان کشیدهاش را به روی عکس کشید و جایی میان تیغهی فک و گردن او را لمس کرد.
– روزی که برای رسیدنش خودم رو قربانی کردم و البته آبروی تو رو!.
چشمانشرقی مرد را در ذهنش حک کرد و با لبخندی که او را بیشاز همیشه مرموز میکرد؛ نام مرد را بر زبان آورد:
– امیرسام کیانفر.
انگشت اشارهاش را چندینبار به روی عکس زد.
– امیدوارم قاعدهی بازی رو خوب بلد باشی تا نبازی.
صورتش را جلوتر برد و چینی به ابروهای نازکش داد و غرید:
– که اگه ببازی زندگی من از اینی که هست خرابتر میشه.
صورتش را عقب کشید و نگاهش را از روی تابلو بالا کشید تا به عکس خودش رسید. چند قدم به عقب برداشت و در حالی که خودش را مورد خطاب قرار میداد به روی مبل چرم جای گرفت.
– باید خوب بازی کنی کاترین؛ طوری که همه؛ حتی خودت هم باور کنن تو یکدختر از همهجا بیخبری. متوجه که هستی؟
و ابرویی به نشانهی پرسش بالا انداخت. به سرعت، حالت چهرهاش تغییر کرد و چشمانش رنگ مهربانی گرفتند و بالبخند پاسخ خود را بیان کرد:
– متوجهم.
چشمانش را به آرامی به روی هم قرار داد و زمزمه کرد:
– بازی شروع شد.
و شروع به شمارش کرد:
– یک، دو، سه.
با پیچیدن صدای زنگ ساعتبزرگ در گوشش، لبخندش عمیقتر شد و چشمانش را باز کرد و به سمت ساعت برگشت. درست طبق برنامهریزیاش پیش رفته بود. از جای برخاست و دستی به لباسهایش کشید و مقابل آینه ایستاد.
– به زندگی جدیدت خوش اومدی کاترین ایلیچ.
و نگاه شرورش را در پشت سرش جای گذاشت و ماسک جدیدش را بر روی صورت نشاند. ماسکی که حتی خود او را فریب میداد و آیندهای عجیب را برایش رقم میزد. کاترین ایلیچ. این اسم غوغایی در زندگی مردشرقی ایجاد میکرد که هیچکس از پسش بر نخواهد آمد؛ غوغایی از جنس ویرانی!.
***
سلام
خانم سیف الهی عزیز میخواستم بدونم رمان هایی کع درکانالتون بصورت فایل گذاشتید مثل صلیب شکسته
با اجازه شما گذاشته شده وقابل خوندن بصورت رایگان است؟
2
خسته نباشی عزیزم عالیه رمانت
2
😘😍جگرت را قربان
2
ممنون دلبرم😍😘
2
عاشقانهای زیبا. خسته نباشی مهدیه جان قلمت مانا🌼🤍
3