پا برهنه رو به روی آیفون کهنه و رنگ و رو رفته ی آپارتمان کوچک و جمع و جورش ایستاده بود ، صدای زنگِ بلبلی روی اعصاب را که هر روز صبح به خودش قول می داد از اکبر آقا ، الکتریکی محلشان ، بخواهد با یک زنگ معمولی عوضش کند و شب که خسته از اتوبوس پایین می پرید و پاهایش را به زور روی آسفالت میکشید و آرزو می کرد کاش خانه اش کمی نزدیکتر به سر خیابان بود ، تنها چیزی که به ذهنش نمی رسید ، همان زنگِ بلبلی اعصاب خورد کن بود ! همان نوستالژی پارچ بلبلی شان که زمانی که سن و سال کمتری داشت بازارش داغ بود و در هر خانه یکی پیدا می شد ! هرچند اینجا تنها جایی بود که صدای زنگ آیفونش هم چهچه ی بلبل بد صدایی بود ! تیز وگوش خراش . انگار کسی که قبل از او در این خانه زندگی می کرد به پرندگان علاقه داشت ، این را از روی قفس های سفید و طلایی جا مانده در بالکن فهمیده بود ، قفس هایی که درونش به جای زندانی کردن پرنده ها گلدان های لاله عباسی خانه ی قدیمیشان را آویزان کرده بود و در خاکش پروانه های رنگی پلاستیکی جای داده بود ! نه اینکه پرنده ها را دوست داشته باشد و بخواهد رها و آزادانه پرواز کنند ، در حقیقت دوستشان نداشت … یک موجود کوچکِ ظریف وآسیب پذیر … صدای برهم خوردن پنجره به قاب فلزی که باد کمی تند پاییزی به هم می کوبیدشان حواسش را دوباره جمع کرد و به پرده ی اسیر شده چشم دوخت و دوباره صدای زنگ ! انگار امروز زمین و زمان با او سر ناسازگاری داشت ، صبح زود که با بی خوابی شب قبل به سر کار رفته بود و تا عصر مشغول حساب وکتاب مرجوعی ها ، در آخر بعد از این همه مدت تلاشِ از جان و دلش به خاطر یک اشتباه سهوی داد و فریاد های میرزایی را شنیده بود و با چشم گریان از پشت میز بلند شده بود وخودش را لا به لای کتاب ها پنهان کرده بود تا خود میرزایی آمد و از دلش درآورد ، ولی روزی که گند خورده بود با نرسیدن به موقع به اتوبوس افتضاح تر شد وحالا که می خواست کمی روی مبل دراز بکشد و خستگی هایش را غورت بدهد این صدای زنگ یکنواخت … اگر کسی که پشت در بود تنها دو ثانیه دیگر دستش را فشار می داد بعید نبود که گوشی را بر دارد و هر چه در دهانش هست بارش کند ، فکر کرد شاید همان پسر بچه ی تخس آپارتمان روبه روییشان است که هر بار آن توپ پاره پاره ی سرخ و آبی
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
یکی از زیباترین رمانها که از خوندنش سیر نمیشی=*)
خسته نباشید نویسندهی عزیز?