داستان این رمان درباره ی زنی خود ساخته و محکم است.
اما بدون مرد… بدون تکیه گاه و پشتیبان… او به همراه دخترانش با هم تنها زندگی می کنند.
متاسفانه به خاطر شرایطی که این زن دارد خیلی ها او را به چشم یک زن نادرست نگاه می کنند.
او می خواهد خودش باشد و روپای خودش…
خودش یک تکیه گاه برای اطرافیانش باشد تا این که منتظر یک تکیه گاه باشد.
اما نمی داند همان اشخاصی که تا دیروز با هم می خندیدند، امروز به او می خندند و به او تهمت می زنند…
تا این که یکی از دخترها مجبور می شود برای نجات دادن مادرش از یک نفر پول قرض کند، و انجام این کار باعث مشکلاتی می شود که…