داستان راجعبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه بانامادریش از زادگاهش دور بشه؛
و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری داره بس مغرور و جذاب و…
دانلود رمان آشوب
قسمتی از متن رمان:
دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد.
دلش نرفته بود برای آن چهار، پنچ تا تخم مرغ درشت، دلش کمی آرامش میخواست بدون روبهرو شدن با آدمهای مزاحمی که تنهاییاش را غارت میکردند.
روی چهارپایه کوچک و چوبی نشست و خیرهی مرغ تپلی شد که تخمهایش را آنچنان زیر بالهایش گرفته بود
انگار قرار دزدی در کار است آن هم از مرغی که فردا یا شاید هم پس فردا جوجههایش سر از تخم در میآورند.
-شادان، شادان!
اخم درهم کشید. خدایا! آرامش نداشت؛ خب لامصبها بگذارید به درد خودش بمیرد!
از مرغدانی بیرون زد و گفت:ها طیبه چیه؟
طیبه دختر ریز میزه سبزه رویی که لبخندهایش زیادی جذاب بود تند و فرز النگوهای طلایی که به مدد این چند سال کار کردنهایش در خانهی فرهادخان ابدالی خریده بود را
زیر لباس آستین بلندش زد و گفت: فروزان خانم باهات کار داره.
حیاطشان زیادی بزرگ بود؛ باید از این سر میزدی تا به ساختمانها برسی.
هوای گرم مهر ماه… عرقش را در آورده بود. با طیبه هم قدم شد و نرسیده به ساختمان نگاهش گوشه شد به مردی که یک هفته بود کنگر خورده قصد برداشتن لنگر لعنتیاش را نداشت؛
و خدایا نگاهش! چرا از این مرد جوان زیادی خوشپوش با آن چشمان سبز این همه میترسید؟
سر دزدید. حوصلهی خط و نشانهای آن نگاه سبز را نداشت…
به خدا که این جماعت مثلاً عزادار فقط محض آتو گرفتن اینجا بودند و یکی هم این جوانک فامیل شده که ای کاش فامیل نبود… فامیل بدتر از غریبه!
طیبه لپ گل انداخت و تندتند مو داخل فرستاد و پا تند کرده جلو رفت و گفت: سلام آقا فردین، خوبین؟
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.