فر، اما سفید برف، اما سیاه اینجا همهچیز جور دیگری به چشم میآید آسمان شب، طعم نور خورشید میدهد، نگاهها، به هیچ نگاهی برخورد نمیکند. افسوس! دستهایم هم، دیگر خ*ون دلم را طاقت ندارد. افسوس! *** من اهل این خانهی گرگومیش نیستم. نمیخواهم دیگر، این کلید غریبه از آن تو. بچرخانمش تا کِی؟ این پنجرهها تا ابد به روی برزخ؛ اما شهر اتاقهای تاریک و توخالی. همانها که دیوارهایش تنگتر از نفس، تنفس میکند، عطر آتش زیر خاکسترش را
میمکد جرعهجرعه، شیرهی وجودِ نهال قلبت را میکشند و میکشند آنها، جنگل موهایم را با نگاههای بدون کالبد. آخر میفهمید پرواز، آسمان میخواهد. ***
میمیراند، لامانیهای خاردار! چه کسی را گول میزنی؟ تو سالهاست مردهای، ای دخترک خ*ونزاده! همانزمانی که بالغ شدن را میان این شهر آلوده، در کودکی به خوردت دادند. بخند، یا خواهی گریه کن! اصلاً این دوحالت روانی پوشاننده که شاید تضاد هم باشند؛ فرقی به حال خودت دارد؟ میدانم که دیگر سالهاست مردم در ذهنت،
خستهتر از دختر کبریت فروش،
سرما را میبلعم در تمام روحم.
میفهمی؟ میفهمی جان من؟
عروسک پوسیدهی من!
لباس تزویرت را بر تن من بینداز.
بازهم تو را در آ*غ*و*ش خالیتر شدهام میکشم
و بعد بومی برای دردهایت،
نیازم خواهد شد.
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
قلمتان مانا
مرسی دلبرم