از یک پیلهی زخمی افتادهام
روی یک دیوانگیِ احساس.
کلاغها صدایشان به پر*دههای آویخته در گوشم نمیرسد.
مغز زخمی شده است.
قسمتی از آن کنده شده است.
و خ*ون روی کاغذهای سفید
میچکد.
پیله زخمیتر،
در حصار تنهاییِ لحظاتم
شکافته میشود.
ثناء(جیرجیرکِ آبی)
خسته نباشید نویسنده عزیز. قلمتان مانا💖