پژواک… صدا در من طنین به وجود آورد ساده و مبهم، زوزهکشان گوشم را نوازش داد، تو در من تراویدی… طنین گامهایت را شنیدم؛ فریاد از شوق کشیدم، به گوشت نرسید…
بیحس شدم؛ خشک و متروک. باد وزید، پژواک زنده شد، آرامش به وجود آمد، سکوت حکمفرما شد، تو را حس کردم؛ آرام و بیصدا… و با آهنگ خوش وزیدن…
(لیلاصفائی)
اطلاعات فایل دلنوشته
نام دلنوشته: تنهایی لیلا
منبع تایپ: انجمن تک رمان
ژانر (موضوع): عاشقانه، تراژدی
وضعیت: تکمیل شده
اطلاعات تیم اجرایی
نویسنده: لیلا صفائی
طراح جلد: ملیکا قائمی
ویراستار: گلبرگ
کپیست: فاطمه اکبری(sosano.o)
سخن نویسنده:
سلام! دلنوشتهی تنهایی لیلا یه قضیهی جالبی داره؛ آقا من یه عمه دارم که جوون و خوشگل و عشقه- عزیزان! شوهرداره! – که کلی با هم صمیمی هستیم. یه روز یه دفتری رو از زیر خروارها وسایل بیرون کشید و به من نشون داد که حاوی دلنوشتههاش تو زمان نوجوانی و جوانی بوده، من هم دلنوشتهها رو خوندم و یه دل نه، صد دل عاشقشون شدم و تصمیم گرفتم که تو انجمن بذارمشون و خوشحالش کنم. خوب بریم که داشته باشیم.
دانلود دلنوشته تنهایی لیلا
قسمتی از دلنوشته:
معراج سبز…
در سبزترین خاطره پاییزیام،
در ورای درک هستی،
با طنین گامهای صامتت به راه افتادم.
تو بودی که بیگدار زنگار دل مرا، با تبسمی روشن زدودی.
انگار همین نزدیکیها بوی اقاقی سپید پیچیده است و من،
در دورترین معراج سبز، صدای خواهشات را، هنگام عبور از روی پیچک تنهایی خواهم شنید.
اگر به انتهای صمیمیت حزن رسیدی؛
سلام مرا به گورهای فراموش شده در سالهای سکوت برسان!
دانلود رمان از طریق سایت تک رمان در دسترس بوده و نویسندگان می توانند رمان خود را در انتشارات تک رمان منتشر کنند. سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 راه اندازی شده است.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
خسته نباشید نویسنده عزیز