در میان آشوب شهریار و دگران ماندهایم ها من و تو، دست به دست!
***
بیخبر خفته ز های و هوی همگان رقص به رقص با من برقص!
***
من تو را خویشتر ز خود دانم من تو را در این زمین، خوبتر ز خوب دانم!
***
آیدای تو مگر من نیستم؟! با من بساز و پریها را به خاک فراموشی!
***
کجاستی که جان من در ته گلدان بپژمرد! نوای خفتهی گلها چه دانند؟ تا شکوفهای سرخ یک پیراهنات…
***
با نوای سرخ عشق پَر دارم از آسمانِ نگاه احمدی در آینه #مثل_آیدایِ_شاملو
*** به آرامیِ قلمت در دست مینگرم تمام آسمانام را…
من به کوی تو نیز کافر گشتهام
تو چنین بیرحم خدایم شو، جهان!
***
کز تو و عشق سپیدت
ما چه مجنون گشتهایم…
عشق را دیوانه میداند فقط!
***
چایهای استکان گیرم
در تب لبهای یاری ماندهاند.
چای را میگویمت!
آنهم در پس آسمانی دلنشین،
در نگاه خفتهای جا مانده است
ابر بارید و او گرمتر از سرخیِ واژ،
منتظر، در حسرت یار مانده است!
***
سایت و انجمن تک رمان در تاریخ 1398/8/20 در راستای هدف ترویج کتابخوانی و ایجاد مکانی برای گرد هم آوری افراد خوش ذوق که علاقمند به قلم هستند و کمک به نویسندگان نو قلم و بی توجه به محدودیت سنی فعالیت خود را آغاز کرده است تک رمان محلی برای درخشش نویسندگان تازه کار...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " تک رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
قلمتان سبز♡